رایزن فرهنگی پیشین ایران در لبنان در یادداشتی به لوئیس صلیبا، نویسنده و پژوهشگر مسیحی لبنانی، پرداخت. او متخصص علوم تطبیقی ادیان مسیحت و اسلام و ادیان شرقی است.
به گزارش ایسنا، عباس خامهیار، رایزن فرهنگی پیشین ایران در لبنان، در یادداشتی نوشت: «امروز به مناسبت ۲۱ ماه رمضان، سالروز شهادت مولیالموحدین و امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، بر آنم تا بار دیگر یادکردی داشته باشم از یکی از محبان و مریدان مسیحی او و فرزندان مطهرش بپردازم که شخصیتی بسیار تأثیرگذار در گفتگوهای بین دینی.
انسانها گاهی بسیار دیر با هم آشنا میشوند اما گویی سالهاست همدیگر را میشناسند و با هم آشنا و رفیقاند.
اگرچه «لوئیس صلیبا» اندیشمندی پرکار و پرآوازه است اما من به دلایل گوناگون موجه و غیر موجه خیلی دیر با این استاد فرهیخته آشنا شدم. با وجود این، در این اواخر دیدارهای صمیمانهای با ایشان داشتهام و بسیار با هم گفتگو کردهایم.
نخستین بار در همایش رونمایی کتاب «قدیمیترین شرح کلامی بر نهجالبلاغه» نوشته دوست مشترکمان «دکتر خضر نبها» که در تالار قدس مدرسه امام خمینی قم و همزمان در فضای مجازی برگزار شد، با ایشان آشنا شدم. نقد علمی و قوی ایشان بر کتاب مذکور و مخالفت شدید با سایر سخنورانِ اندیشمند همایش، تعجب مرا برانگیخت! اگر چه انتظار داشتم نویسنده کتاب از چنین نقدی برآشفته و ناراحت شود اما دکتر نبها با بردباری قابل تحسینی از نقد استاد صلیبا قدردانی کرد و این البته یکی از ویژگیهای مهم اجتماعی لبنانیها و نشانه بالابودن آستانه تحمل آنها در چنین مباحث و گفتگوهایی است.
قبل و بعد از پایان مراسم، استاد صلیبا را به ملاقات و دیدار همدیگر دعوت کردم. صمیمانه و مشتاقانه استقبال کرد. قرار تنظیم زمان دیدار به دکتر خضر واگذار شد. مدت زمانی گذشت و تحولات لبنان اجازه نداد ما همدیگر را ملاقات کنیم اما گویی اراده هر دو قویتر از حوادث و رویدادهای جاری بود و بالاخره با تبدیل ضیافت ناهار به صبحانه و با اصرار دکتر صلیبا راهی منزلش در نواحی مسیحینشین شهر «جبیل» در چهل کیلومتری بیروت شدیم.
در منزل پدری و ییلاق تابستانیاش در کلبهای بسیار کوچک – در فضایی که به ۳۰ متر هم نمیرسید – پذیرایم بود. بهسختی در آشپزخانهای که بخش عمده آن را کتابهای استاد اشغال کرده بود، گرد هم آمدیم. میز کوچک غذاخوری هم بهسختی گنجایش این همه غذای متنوع محلی و خانگی را داشت. غذاباران شدیم از دو سو. استاد صلیبا از سویی و خواهر گرامی ایشان از سوی دیگر! بلافاصله بعد از صرف صبحانه، گفتگویمان را آغاز کردیم.
بدون مقدمه از او پرسدم: آیا شخصیت و مقام معنوی امام علی (ع) در اهتمام شما به نهجالبلاغه نقش داشته است یا صرفاً از بعد ادبی و بلاغی به او علاقمند شدید؟ پاسخ داد: به نظر من مظلومیت و ستمی که بر امام علی و حضرت مسیح وارد آمد موجب شد تا مسیحیان لبنان به علی علاقمند شوند و از او با احترام یاد کنند، زیرا چهره امام علی با چهره مسیح آمیخته است. رنج و مصائبی که در زندگی بر امام علی وارد شد، زندگی زاهدانه و سادهزیستی ایشان و همچنین مصیبتها و رنجهایی که بر امام حسین علیهالسلام و خاندانش روا داشتند، دلیل همدردی و همدلی مسیحیان با اهل بیت و شیعیان است.
پرسیدم دلیل دیگری غیر از این وجود دارد؟ گفت: عوامل متعددی وجود دارد که باید به طور مستدل آنها را مرحله به مرحله بیان کرد. از جمله مراسم عزاداری در عاشورا و نماز بزرگ جمعه که نماد عشق و محبت است. نویسندگان و پدران روحانی ما در این باره مطالب بسیاری نوشته و به آنها استناد کردهاند.
البته اضافه کرد هر چند بعضی بخشهای این مراسم زیادهرویهایی هست. مانند آن چه در نبطیه لبنان روی میدهد. (و منظورش مراسم قمهزنی در شهر نبطیه در جنوب لبنان بود.)
صلیبا همچنین درباره علل و دلایلی دیگری که موجب توجه و اهتمام او به امام علی، تشیع و نهجالبلاغه شده است، بیشتر توضیح میدهد و میگوید: عموی من (اسقف خوری) با شخصیتی که داشت، به امام علی احترام میگذاشت و میکوشید حضرت را از همان دوران کودکی و فراگرفتن علم به ما بشناساند و محبتش را به دل ما بنشاند.
نکته دیگر این که در منطقه «جبیل» و در روستای «سبرین» و دیگر روستاهای شیعهنشین لبنان مثل روستای «ایعات» در بقاع مسیحیان با شیعیان همسایگی و زندگی مشترک و همزیستی صمیمانه با هم داشتند.
در کتاب خودم یادآور شدهام که چگونه شیعیان به زیارت آرامگاه «شربل مقدس»، که در روستایی شیعهنشین قرار دارد، میروند و او را تکریم میکنند. این علاقه، نوعی محبت و نزدیکی را با شیعیان فراهم میآورد؛ در حالی که این روابط و پیوندها با دیگر فرق اسلامی وجود ندارد، زیرا آنها به زیارت مرقد قدیس شربل نمیآیند و آن را نوعی شرک میدانند ولی شیعیان با دل و جان مرقد قدیس شربل را زیارت میکنند. انگار که بقاع اهل بیت را زیارت میکنند. متاسفانه احترام متقابل به مقدسات در دیگران وجود ندارد و این گونه رفتارها را شرک میدانند. مثلاً اکنون در مصر این بحث و جدل وجود دارد که آیا یک مسلمان مجاز است که به یک مسیحیِ مشرک (!) عید میلاد حضرت عیسی را تبریک بگوید یا نه؟ چون از نظر آنها تبریک چنین مناسبتی، نوعی شرک تلقی میشود!
این نمونه زندگی مسالمتآمیز و مشترک میان مسیحیان و شیعیانی است که با یکدیگر نان و نمک خوردهاند. وظیفه ما این است که این موضوع را تقویت و به سمت تحقق تقریب مذاهب اسلامی حرکت کنیم زیرا هر گونه اختلاف و درگیری بین شیعیان و اهل سنت، بر ما مسیحیان تاثیر منفی میگذارد و اولین قربانیان چنین اختلافات و درگیریهایی مسیحیان لبنان و خاورمیانه خواهند بود. من در کتاب خود این مطلب را متذکر شدهام که ما هیچ منافعی از این درگیریها نداریم.
به استاد صلیبا گفتم: گفتوگوی اسلام و مسیحیت ضروری و حیاتی است؛ بهویژه در شرایط حساس کنونی که یا باید با رویکردی تکثرگرایانه در این روند تاریخی به عقاید دیگران احترام بگذاریم و همزیستی مسالمتآمیز داشتهباشیم یا این که از گردونه تاریخ خارج شویم!
استاد گفت: روحیه گفتوگو و تعامل با دیگران نزد ایرانیها پرنگتر از از عراقیها است؛ اگر چه هر دو شیعه هستند و به همین دلیل هم من به ایرانیها احساس نزدیکی بیشتری دارم. آرامش و همزیستی ایرانیها زبانزد است … . ایرانی منفعل نیست. او گوش شنوا دارد و هرگز منفعل رفتار نمیکند و به همین دلیل در زندگی موفقتر است. ایرانی در سیاست هم دارای انعطاف و کنش و واکنش مناسب است. دلیل این مدعا مذاکرات هستهای کنونی است. ایرانی تاثیرگذار است و نه منفعل یا صرفاً تاثیرپذیر و این راز موفقیت اوست.
صلیبا افزود: هر چند من سیاستمدار نیستم و یک تاریخشناس هستم ولی میتوانم بگویم که ایرانی، همه دیدگاهها و همه ابعاد را مینگرد و میداند چگونه به عقل غربیها نفوذ کند و آنها را از درون شناسایی کند و این نکتهای بسیار مهم است. ایرانی نزد فرد ملحد میآید و با اعصاب آرام با او گفتوگو و بحث میکند و با او آشنا میشود؛ در حالی که معمولاً اعراب حاضر نیستند سخن مخالف را گوش کنند و زود منفعل میشوند.
در تاریخ معاصر تلاش کردند تا ایرانیها را به واکنش وادار کنند. برای این کار به تهاجم و آزار و اذیت متوسل شدند، حتی به ترور متوسل شدند؛ از جمله ترور فرمانده قاسم سلیمانی. آنها با این اقدامات کوشیدند فضا را متشنج کنند ولی واکنش ایرانیها حساب شده بود و ضمن حفظ آبرو و اعتبار خود، اسیر سیاستهای آنها نشدند. این راز پیروزی شما ایرانیهاست. ایرانی، نه منفعل میشود و نه با یک گزک یا نیش کوچک در سیاست به دام میافتد.
استاد صلیبا برای گفته خود تحلیلی تاریخی ارائه میکند و میگوید: به تاریخ بازمیگردم. توجه کنید که از بُعد تاریخی مردم ایران و هند یک ملت بودند و به آنان هند و ایرانی یا هند و آریایی میگفتند. ولی در دورهای از لحاظ جغرافیایی از هم جدا شدند. این دو ملت هیچگاه بدخواه نبوده و کینهورز نبودهاند و کینه به دل راه نمیدهند. من همیشه در کتابهای خود این موضوع را که استعمار انگلیس چگونه به این مردم آزار رساند، گوشزد کردهام.
صلیبا گریزی هم به وطن خودش لبنان میزند و میگوید: بر اساس تجربه زندگی و شناخت خود معتقدم که حاکمان لبنان به طور حرفهای حکمرانی میکردند و محدودیت و ممانعت ایجاد نمیکردند. بسیاری از شخصیتهای لبنانی هم همگرا بودند. به طور مثال امام موسی صدر در مورد خوردن غذا نزد مسیحیان و حلال و حرام بودن آن مسامحه میکرد. علامه سیدمحمدحسین فضلالله هم این گونه بود؛ مراجع بزرگ دیگری نیز اینگونهاند و ما همه آنها را ارج مینهیم.
در جریان جنگ داخلی دردناک لبنان، منطقه جبیل نه فقط از مسیحیان تخلیه نشد بلکه تعداد آنها افزایش یافت. به هر حال، همواره این ارتباط – میان شیعیان و مسیحیان – وجود داشته است. «جورج شکور»، «جورج جرداق» و بسیاری دیگر، درباره روابط و نزدیکی شیعیان و مسیحیان مطالب فراوانی نوشتهاند. آنها همواره دوست داشتند تا گرد هم آیند و درباره «نهجالبلاغه» بحث و گفتگو کنند.
جمله استاد صلیبا خیلی دلنشین است: ما هم «مسیح» را داریم و هم «امام حسین» را، ما هم «مریم مقدس» را داریم و هم «زهرای اطهر» را … !
استاد صلیبا گریزی نیز به زبان فارسی زد و گفت: درباره زبان فارسی ما جلالالدین رومی (مولوی) را فراموش نمیکنیم که شیفته فارسی بود و دیوان اشعار او از پرفروشترین آثار در جهان به شمار میآید؛ به ۲۰ زبان از جمله عربی ترجمه شده و بیش از ۴۰ سال پیش به زبان فرانسه نیز ترجمه شده است.
امروزه همچون گذشته فراگرفتن زبان فارسی در جهان مورد استقبال گسترده قرار گرفته است. من زبان فارسی نمیدانم ولی برخی واژههای آن را در هند فراگرفتهام، زیرا واژگان مشترک بسیاری با زبان هندی و اردو دارد. حتی در زبان صربی هم اصطلاحات فارسی وجود دارد. در کتابخانه شخصی خودم بیش از ۲۰ هزار جلد کتاب درباره علوم ادیان به زبانهای عربی، فرانسه و انگلیسی وجود دارد و برخی از دانشگاهها هم در فهرستنویسی به ما کمک میکنند. منابع دیگری از هند و ایران و سایر کشورها نیز در این کتابخانه یافت میشود. من از ایران بیش از ۲۵ کارتن کتاب به زبان فارسی خریداری کردم. در شهر قم بیش از ۵۰ بسته کتاب که اغلب به زبان فارسی بود خریدم و به لبنان ارسال کردم. در نمایشگاه کتاب تهران نیز بیش از ۲۰ هزار دلار کتاب در موضوع علوم ادیان خریداری کردم که در گنجینهای مطمئن از آن نگهداری میشود و در نوع خود نمونه و منحصربهفرد است.
وی درباره تلاشهایش برای جمعآوری دادههای علمی و فرهنگی از سراسر جهان میگوید: دو روز در قطار بودم تا به حیدرآباد هند بروم و «میکروفیلم» کتابهای دائرةالمعارف عثمانی به زبان عربی را تهیه کنم. همچنین به ایران و تونس و مصر، لیبی، سوریه، هند و دیگر کشورها سفر کردهام و ۱۰ سال هم در فرانسه اقامت کردم و ۴۰ هزار کتاب (بهصورت پیدیاف) جمعآوری کردم. در کتابی نیز تلاش کردم نقش تعیینکننده ایران را در تاریخ ادیان نشان بدهم. عنوان کتاب «ایران و زردشت؛ پل عبور» به این معنی است که همه حملههای هند و آریایی از ایران به سوی هند و بر عکس صورت گرفت. در این کتاب نشان دادهام که نقش زردشت به عنوان پل ارتباطی با پنج دین بزرگ، یعنی هندویسم، بوداییسم، مسیحیت، یهودیت و اسلام بسیار زیاد بوده است. کمتر کسی درباره نقش ایران در این رابطه اطلاع دارد. مایلم این کتابها فقط در «جبیل» نگهداری شود زیرا این شهر نقش مهمی در تاریخ ادیان دارد.
وقتی از استاد صلیب درباره سفرهایش به ایران پرسیدم، پاسخ میدهد: دو بار از ایران بازدید داشتم. نخستین بار دانشگاه ادیان و مذاهب در قم از من به عنوان استاد مهمان دعوت کرد و در آن دانشگاه تدریس و سخنرانی کردم. بار دوم در اجلاس امام مهدی در هتل استقلال تهران شرکت کردم. بار اول گفتم پانزده روز در دانشگاه تدریس میکنم و سپس به عنوان گردشگر در ایران و با هزینه شخصی از مشهد و شهر بسطام بازدید میکنم چون بایزید بسطامی را نیز آموزگار خود میدانم. چند روز در این دو شهر اقامت و سپس به قم و کاشان سفر کردم.
گفتگوهایمان طول کشید و زمان بهسرعت میگذشت. نوشتههایمان را رد و بدل کردیم و با خاطرهای بسیار خوش، میزبان را ترک کردیم. مهربانیهای استاد صلیبا را نسبت به خودم و دوست مشترکمان دکتر خضر و بهویژه همراهان و محافظان که کم هم نبودند، هرگز فراموش نمیکنم.
با شوقی زیاد قرار بعدی را گذاشتیم. چند ساعتی از این دیدار نگذشته بود که پیامهای متعدد محبتآمیز صوتی و نوشتاری استاد را از طریف واتساپ دریافت کردم:
«جناب آقای رایزن فرهنگی
از بازدید کریمانه شما بسیار سپاسگزارم! از این که با جنابعالی آشنا شدم، خُرسندم. همچنین از توجه شما به مسیحیان لبنان تشکر و قدردانی میکنم. مسیحیان لبنان نیز علاقه همیشگی وافری به اهل بیت دارند و این پیوندهای دوستی و بنیادین، زمینههای مساعدی را برای گفتوگو و دیدارهای مستمر بین طرفین فراهم میآورد. امید است ارتباط ما تداوم یابد. از بابت هدیه ارزشمند شما، کتاب سیاست خارجی نوشته شما، که در زمینه روابط خارجی ایران است، سپاسگزارم.
این کتاب را مطالعه و نظرات خود را به شما اعلام خواهم کرد.»
اظهارات محبتآمیز استاد را با خالصانهترین تعبیرها پاسخ دادم و به ایشان فهماندم که همواره دوستدار او و طایفهاش و مردم دوستداشتنی لبنان هستم.
دو – سه روز بعد پیام صوتی دیگری را دریافت کردم:
«جناب آقای دکتر عباس
صبح به خیر
کتاب بسیار ارزشمند شما را ملاحظه کردم و از این هدیه گرانسنگ کمال تشکر را دارم.
این کتاب که با اسناد معتبر و سخنانی مستدل آراسته شده میتواند یک خلاء علمی را در کتابخانههای جهان عرب پر کند. شما از هیچ کوششی دریغ نکرده و کتاب را با اسناد و منابع مستند، تدوین کردهاید و من از این بابت بسیار خرسند شدم … . امیدوام در آینده نزدیک دیداری داشته باشیم … .»
و روز بعد پیام صوتی دیگری:
« … در واقع اندیشههای متعددی در طرح شما یافتم که مرا به فکر واداشت. امید است فرصتی دست دهد تا نظرات خود را درباره این طرح ارزشمند تدوین کنم. مایلم ایدهای را که در کتاب خود طرح کردهاید – یعنی چگونگی غلبه اصول بر مصلحت در سیاست – بیشتر بررسی کنم. این ایده مرا به یاد گفته مشهور گاندی رهنمون کرد که میگوید: «من آرمانگرای واقعنگر هستم.» یعنی غلبه اصول بر مصلحت. به شما تبریک میگویم زیرا شما به این عامل اساسی در سیاست خارجی اشاره کردید و من نمونههایی از این دست را در کتاب شما یافتم. امیدوارم در نشستی راجع به این گونه مسائل و نمودهای آن در سیاست خارجی گفتوگو داشته باشیم.»
پس از مدتی، استاد ناگاه در مراسم رونمایی کتاب دیگرم «زخم و زیتون؛ یادگاران و روزگاران» که در نمایشگاه بینالمللی کتاب بیروت برگزار شد، حاضر شد و درخواست صحبت کرد. ایشان در سخنان کوتاهی اظهار داشت: « … مایلم مقایسهای میان کتاب ارزشمند دکتر عباس خامهیار، که درباره سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی ایران است و کتاب اخیر ایشان به نام «زخم و زیتون» سخنان کوتاهی داشته باشم. یکی از ویژگیهای مهم این کتاب که در آن سیاست خارجی را تبین کرده است، تاکید بر دو اصل اساسی در سیاست خارجی ایران است؛ یعنی اصل «اخلاقمداری» و اصل «مصلحتاندیشی» … دشمنان ایران قبل از دوستان میدانند که ایران راه اخلاق را در سیاست خارجی مد نظر قرار داده است و اخلاق بهعنوان یک ارزش در عملکرد دولتمردان ایران مورد توجه قرار دارد. دوست دارم دو تبریک به او تقدیم کنم. یکی به لحاظ نظری برای تدوین این کتاب و دیگری به لحاظ عملی که اخلاقمداری را در سیاست آمیخته است … .»
استاد صلیبا پس از مراسم، ضمن تشکر، پیام گلایهمندانهای نیز برایم ارسال کرد:
« … از دیدار و گفتوگو با شما در اجلاس بسیار خرسند شدم و به شما به خاطر این جلسه موفقیتآمیز تبریک میگویم؛ هر چند در ابتدا گلهمند بودم زیرا من خبر برگزاری این اجلاس را از دوستان شنیدم ولی به هر تقدیر فرصت خوبی بود تا همدیگر را ملاقات کنیم. به شما بابت تالیف و چاپ این کتاب مجدداً تبریک میگویم؛ بهویژه از این که از سلیمان کتانی و دیگر اندیشمندان مسیحی محب اهل بیت سخن به میان آوردهاید. در این کتاب مطالب مفیدی بود که همواره در جستوجوی آن بودم. یعنی گفتوگوی اسلام و مسیحیت … .
برای مراوده و گفتوگو با این فرهیخته مسیحی فرصت بیشتری برایم باقی نماند جز یک خداحافظی گرم و صمیمی در پایان مراسم تودیعم در بیروت که از سوی سی سازمان و نهاد فرهنگی و فکری و ادبی برگزار شده بود.
لوئیس صلیبا کیست؟
لوئیس صلیبا، نویسنده و پژوهشگر مسیحی لبنانی، متخصص علوم تطبیقی ادیان مسیحت و اسلام و ادیان شرقی است. او در شهر جبیل لبنان متولد و در سال ۱۹۸۴ میلادی دکترای زبان و ادبیات عرب و دکترای علوم اجتماعی را از دانشگاه لبنان دریافت کرد. صلیبا در سال ۱۹۸۵ دکترای علوم رسانه و ارتباطات را نیز از همان دانشگاه کسب کرد. در سال ۲۰۰۵ دکترای دیگر خود را با پایاننامهای با عنوان «آزمون و ابتلا از دیدگاه بایزید بسطامی» از دانشگاه سوربن فرانسه دریافت کرد و پس از آن به مدت دوازده سال در پاریس اقامت گزید و به تحصیل و تدریس پرداخت.
شش سال در هند علم ادیان و همچنین مدتی در دانشگاه الازهر مصر تدریس کرد. او اکنون نیز استاد و پژوهشگر علم ادیان تطبیقی است و در لبنان، پاریس و هند، سخنرانیهای علمی ارائه میکند.
لوئیس صلیبا دارای ۴۷ اثر تألیفی در رشته مطالعات اسلامی و ادیان هندی، یهودی، مسیحیت و تصوف است؛ از جمله کتابهای این پژوهشگر لبنانی است: «هندوئیسم و اثر آن بر اندیشه اسلامی از دیدگاه ابوریحان بیرونی»، «ریشههای نظریه جنسیت در فرهنگ اسلامی»، «نستوریها و اسلام»، «سکوت در هندویسم و یوگا»، «تاریخ صهیونیسم در سرزمین اسلام»، «معراج در باورهای مردم»، «سکوت در مسیحت» و … .
استاد صلیبا همچنین مقالات و پژوهشهای علمی متعددی درباره تاریخ و فلسفه ادیان الهی و مکاتب فلسفی و عرفانی تدوین کرده و این آثار را در موسسه انتشاراتی خود با نام «انتشارات بیبالون» منتشر کرده است. او نشستهای تخصصی و علمی بسیاری با اندیشمندان، نویسندگان و فرهیختگان برگزار کرده است.
لوئیس صلیبا با فراگرفتن زبان سریانی و لاتین نزد عموی خودش «خوری فرانسیس صلیبا»، فراگیری زبان عبری نزد «حکیم سوامی فیجاینندا» و همچنین یادگیری زبان هندی و سانسکریت در دانشگاههای حیدرآباد و بنارس توانست بهتر با متون و منابع اصلی این ادیان آشنا شود.
صلیبا استاد مهمان در تعدادی از دانشگاههای جهان از جمله ایران، هلند و دانشگاه ادیان و مذاهب در قم بوده و در اجلاسهای بینالمللی متعددی از جمله در تهران، قاهره، نجف، کربلا، پاریس و فلودرو هلند، تونس و بیروت و دیگر کشورها و شهرها، شرکت داشته است.
این نویسنده مسیحی برای تکمیل مطالعات خود درباره ادیان و مذاهب، به فرانسه، مصر، هند و ایران و برخی کشورهای دیگر سفر مطالعاتی داشته است. او رهتوشههای تحقیقاتی خود را تدوین و منتشر کرده است.
صلیبا که از سلاله محبان مسیحی معاصر و از عاشقان راستین اهل بیت (ع) است، از تجربه این سفرها همواره به زیبایی سخن به میان آورده است. او مهمترین و اثربخشترین تاثیرپذیریاش را از «امام حسین» دانسته است.»
انتهای پیام