شش سال قبل بود، پلاسکو آتش گرفت و فرو ریخت و در پی آن کلی سوال و حرف روی سرمان آوار شد. شش سال گذشت. حالا متروپل آبادان فرو ریخته و بار دیگر همان حرفها و گلههای تکراری در آغاز راه؛ گویی غافلگیری ما تمامشدنی نیست. اما یک لحظه هم که شده به خودتان در هر جایگاهی که هستید، فرمان ایست بدهید. بیایید با هم مسیرمان را تغییر دهیم. بیایید با هم مرور کنیم چه گذشت و چه از سر گذراندیم.
هیچکدام از ما، دیگر آدم پنج سال قبل نیست، هیچکدام نباید آدم پنج سال قبل باشیم. به کمی قبلتر برگردیم؛ همین حوالی، از پلاسکو هم که عبور کنیم، کرونا و دلواپسیهایش هنوز هم کامل رهایمان نکرده است. تجربههای دردناک کرونا در این سه سال از همهی ما آدم دیگری ساخته، حالا رسانههایمان هم دیگر رسانههای قبل نیستند.
زمستان ۹۵ زمانی که ساختمان پلاسکو آتش گرفت و جمعی از هموطنانمان را یکی یکی به کام مرگ کشاند، در کنار انتقادهای همیشگی از وضعیت ساخت و سازها و گله از بیتوجهی مسوولان که حرفهایی به ظاهر تکراری اما بسیار ضروری است، خیلیها هم از بیتجربگی فضای رسانه و روزنامهنگاری بحران گفتند. بسیاری از لزوم آموزش رسانهها و نیروهایشان در بحرانها حرف زدند و برخی هم ضرورت تشکیل ستاد هماهنگ رسانهای را در چنین مواردی در کشور یادآور شدند. شرایطی که در سه سال دشوار کرونا، آهسته آهسته تمرین شد و در اواخر، با نیمنگاهی به تجارب دیگر کشورها، به نتایج قابل قبولی هم رسید.
به گزارش ایسنا، در دوره فرو ریختن پلاسکو، هادی خانیکی ـ استاد باسابقه ارتباطات ـ در نشستی به انگیزه ثبت تجارب این حادثه دردناک، به درستی نکتهای را گوشزد کرده بود؛ اینکه «ما چه تعداد روزنامهنگار داریم که با بحرانها آشنا هستند و میدانند که در مواقع بحران چگونه باید رفتار کنند و چه خبرهایی را با حفظ ارزشهای اخلاقی و حرفهای میتوانند منتشر کنند. ارزشهای خبری ما یا منفی هستند یا مثبت. ما اخباری را داشتیم که بیانگر بُعد منفی حادثه پلاسکو بود که شاید صحت هم نداشت؛ برای مثال برخی رسانهها گفتند افرادی که مفقود شدند، به دلیل بدهیهایشان خود را مفقود کردهاند.»
در آن دوره این استدلال شاید توجیه داشت؛ مدتها از دوران دفاع مقدس گذشته بود و روزنامهنگاری بحران هم هر چندسال یک بار به پوشش حوادث طبیعی در کشور از جمله سیل و یا زلزله ختم میشد.
امروز اما این حرفها به مدد توفیق اجباری بحران کرونا و حوادثی مانند پلاسکو و …، دیگر توجیهی ندارد. حواسمان باشد امروز دیگر یک رسانه یا خبرنگار نمیتواند مدعی باشد که مدتهاست بحرانی را از سر نگذرانده است.
در دو دههی اخیر به مدد گسترش تکنولوژی و ارتقای تلفن همراه هوشمند، فضای مجازی بسیار تغییر کرده است. البته آن زمان که پلاسکو فرو ریخت هم این فضا تغییر کرده بود. رسانههای گروهی (mass media) به سمت رسانههای فردی (my media) رفته و شبکههای اجتماعی، معادلات رسانههای سنتی را به هم ریختهاند. مدتی است که دیگر مقابل شهروند خبرنگار، هیچ علامت سوال و تعجبی دیده نمیشود و جایگاه ویژهای در فضای رسانهای کشور پیدا کرده است.
به همین حادثه پلاسکو برگردیم که برای حوزه ارتباطات شوک و تکانی بزرگ بود. این حادثه روز پنجشنبه و در آستانه تعطیلی رسانههای مکتوب که آن زمان هنوز جریان اصلی خبررسانی بودند، اتفاق افتاد و به همین دلیل فضای مجازی به صورت گستردهتری توانست این اخبار را پوشش دهد.
هادی خانیکی در این زمینه با تفکیک ارتباطات بحران از روزنامهنگاری بحران، گفته بود: «اگر در جامعه به ارتباطات بحران توجه کنیم، بار این حوادث و موضوعات تنها به دوش خبرنگار و روزنامهنگار نیست بلکه مسؤولان نیز وظیفه بزرگی دارند. مردم باید در بحران به هم کمک کنند و در این مرحله آموزش شهروندی اهمیت بسیاری دارد.»
شبکههای اجتماعی در حادثه پلاسکو باعث اطلاعرسانی پررنگ و قوی شدند و بعد از انتشار این اخبار در شبکههای اجتماعی، توجه به حقوق شهروندی افزایش پیدا کرد؛ برای مثال این سوال به وجود آمد که شهرداری باید فقط اخطار میداد یا وارد عمل میشد و در واقع این حساسسازی و اطلاعرسانی بُعد مثبت کار فضای مجازی بود.
در حقیقت ارتباطات ریسک و مخاطره میتواند ما را از بحران نجات دهد. اگر فردی بیاید و اخبار منتشرشدهی حادثهای مانند پلاسکو را تحلیل محتوا کند، متوجه خواهد شد که در آن زمان کسی از نقد در امان نبود؛ همچنان که در حادثه متروپل هم یک روز پس از این اتفاق، رسانهها از بازداشت ۱۰ نفر از عوامل اصلی حادثه میگویند.
بزرگترین مسالهای که باید بعد از این حادثه به آن پرداخته میشد، ایمنی ساختمانهای بلند بود؛ در واقع ارتباطات بحران در اینجا مهم است؛ «ابتدا باید سهم ارتباطات مخاطره و بحران را پیدا کنیم زیرا مخاطرات باعث میشود که جامعه به سمت هوشیاری برود و ضعفهای خود را پیدا کند.» (هادی خانیکی نشست «پیامدهای روانی اجتماعی پوشش اخبار بحران در فضای مجازی» (با نگاهی به حادثه پلاسکو))
اما مساله به همین جا ختم نمیشود. نکته دیگر که در حوادثی مانند متروپل پرسشهایی را مقابل اهالی رسانه قرار میدهد، نحوه پرداختن به حوادث تلخ اینچنین است.
احمد جلیلی، رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران در این زمینه میگوید: نحوه پوشش خبر و اطلاعرسانی بسیار اهمیت دارد. برخی اوقات رسانهها سوز خبر را بیشتر میکنند. شاید با این کار در خبررسانی موفق شوند اما عواقبی را به بار میآورند. اگر ۶۰ سال پیش ساختمان پلاسکو میسوخت و فرو میریخت انعکاس و آثار تخریبش به این شکل نبود. بیشترین اتفاقی که حادثه پلاسکو برای مردم رقم زد افسردگی و ناامیدی بود.
او با اشاره به وجه پرداختن به اخبار در شکل کلاسیک رسانهای ـ شامل رادیو، تلویزیون، روزنامه و مجلات ـ تاکید میکند: «زمانی که این حوادث رخ میدهد سازمان جهانی بهداشت و اداره سلامت روان قواعدی را ایجاد میکند که همین رسانههای کلاسیک بدانند چگونه رفتار کنند که آسیب کمتری به مردم وارد کنند. برخی از اهالی رسانه معتقدند که خبر خوب، خبر نیست و خبر، خبر بد است زیرا بیشتر میان مردم بازتاب پیدا میکند. اهالی رسانه باید پیامد خبررسانی را بدانند و متوجه شوند که گاهی اوقات نگفتن و سانسور برخی اخبار اسمش سانسور نیست، بلکه به نفع جامعه است؛ برای مثال ما صحنه خودکشی و اسم کسی که خودکشی کرده را در رسانههایمان بازتاب نمیدهیم و تازگیها نیز مشاهده میکنیم که خبرگزاریها موارد خودکشی را با عنوان فوت انتشار میدهند. اهالی رسانه نیز به این نتیجه رسیدهاند که این روش برای سلامت روان جامعه بهتر است.»
بار دیگر به حادثه پلاسکو برگردیم؛ شبکه خبر در طول مدتی که عملیات نجات و آواربرداری در حال انجام بود، در گوشهی تصویر جزییات این حادثه و آواربرداری را نشان میداد. رویکردی که به باور برخی از کارشناسان افسردگی و استرس بیشتر بینندگان را در پی داشت.
جلیلی ـ روانشناس ـ بر این باور بود که این امر باعث افزایش استرس مردم میشد و بر سلامت مردم تأثیر داشت. به اعتقاد وی رسانه ملی نباید حوادث ناخوشایند را برجسته کند؛ چراکه با این کار، نوعی بیتفاوتی در جامعه را به بار میآورد.
همچنان که فردین علیخواه، عضو هیات علمی جامعهشناسی دانشگاه گیلان هم گفته است، بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر افرادی که در هفته شش ساعت فرو ریختن این ساختمان را میدیدند، ۹ برابر بیشتر از افراد دیگر دچار افسردگی میشدند. کسانی که اخبار را در شبکههای اجتماعی پیگیری میکنند و به اصطلاح پرمصرف هستند، ترسشان نیز بیشتر است.
هر بار با حادثهای مشابه متروپل و قبلتر از آن آتشسوزی و انفجار در کلینیک سینا اطهر و پیشتر از آن سقوط پرواز ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین و سابق بر آن پلاسکو، نخستین مسالهای که پس از نگرانی بابت نجات جان انسانها به ذهن متبادر میشود، هشدار به مسوولان امر و راههایی است که اتفاقاتی مشابه را به صفر میرساند. در این مسیر رسانهها از سهم بالایی برخوردارند. رسانهها میتوانند با مرور تجارب تلخ گذشته، اشتباهات خبری خود را به حداقل برسانند و هرچه بیشتر خود را به استانداردهای لازم برای پوشش خبرهای بحران نزدیک کنند.
هرچند به باور هادی خانیکی، این روزها خود خبرنگاری هم در بحران است!
او دربارهی وضعیت این روزهای خبرنگاران و انتشار مداوم اخبار تلخ و ناگوار خصوصا درباره بحران کرونا معتقد است: اگر چه به دلیل تنگناها و بحرانهای مختلفی که در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، جامعه ما با آن روبه روست، نیازمند روزنامهنگاری در بحران هستیم، اما این روزها خود روزنامهنگاری و به تبع خبرنگاری هم در بحران است؛ در این شرایط ما نیازمند بازتعریف موقعیت خبرنگاری هستیم.
خانیکی تاکید میکند: ما نیازمند احیای روزنامه نگاری و بازاندیشی در مفاهیم اساسی روزنامهنگاری هستیم. هم به عنوان یک ضرورت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که همه از نهادهای حاکمیتی تا نهادهای مدنی و نهادهای علمی به آن توجه کنند و هم در مقیاس فردی آن که تک تک روزنامهنگاران و خبرنگاران حتی شهروند روزنامهنگاران باید به آن توجه کنند.
انتهای پیام