محمدرضا آریانفر که معتقد است برای برخی جوانان امروز، جنگ مانند هیجان گل زدن در فوتبال شده است، میگوید: کسانی که میخواهند درباره جنگ صحبت کنند، مدام بهدنبال شعار دادن هستند.
نویسنده رمان «موندو» در آستانه چهلمین سالگرد آزادسازی خرمشهر و رونمایی از جدیدترین اثرش، در گفتوگو با ایسنا درباره این کتاب و نسبت آن با آزادسازی خرمشهر گفت: من این کتاب را درباره جنگ و یا آزادسازی خرمشهر ننوشتهام اما بخشهایی از آن مربوط به خاطرات شخصی من از آخرین روزهای خرمشهر است. قسمتهایی از رمان هم برگرفته از خاطرات دوستان و دیگران است. من برای شهر خودم خیلی کتاب مینویسم. من خرمشهری هستم، آنجا به دنیا آمده و تحصیل کردهام. به دلیل احساس دینی که به این شهر و مردم مظلوم آن دارم، از آن مینویسم.
او افزود: این شهر سالها پس از پایان جنگ هنوز ویران و خراب است و تنها کاری که از دست من برمیآید این است که یاد آن را در اذهان زنده نگه دارم. به همین دلیل هم در حوزه نمایشنامه و هم در حوزه داستان تلاش میکنم مرتبط درباره این شهر صحبت کنم. بهطور کلی هیچ گاه از حال و هوای جنگ و خرمشهر دور نیستم و از شهر و خاطراتی که داشتهام مینویسم. از ستم مضاعفی میگویم که بر این شهر رفته و اینها از خاطر من نمیرود.
این نویسنده برگزیده هشتمین دوره «هفته هنر انقلاب» در بخش ادبیات بیان کرد: من تا زمان سقوط خرمشهر در این شهر بودم و بعد از آن ناگزیر به انتقال به اهواز شدیم. دیگر آن شهر برای من و خیلی از مردم شهر محل زندگی نبود. نیمی از شهر به دست عراقیها افتاده بود و نیم دیگر آن، مانند آبادان در محاصره کامل بود. حتما این تجربهها در داستانهایی که روایت میکنم تأثیر عمیقی داشته است. میشود گفت این شهر مسقطالرأس و سرزمین من محسوب میشود و با تمام فرهنگ و عاطفهام با همه مناطق جغرافیایی آن آشنا هستم.
او ادامه داد: در نوشتن هم همواره در کنار آماده کردن یک بستر رئال، گاهی سراغ فضاهای فانتزی هم میروم. در این رمان با نگاهی به قصه «جک و لوبیای سحرآمیز»، قصهام را روایت کردم؛ با این تفاوت که فضای تخیلم را خیلی بیشتر بسط و توسعه دادهام.
آریانفر درباره ظرفیتهای پرداخت ادبی به خرمشهر و مسائل آن پس از گذشت ۴۰ سال از آزادسازی این شهر گفت: واقعیت این است که ما عمدتا مسئولان بیعرضهای داریم و هر کس رأس کاری قرار میگیرد، غالبا فردی بیسواد و نابلد در حوزه کاری خودش است. شما وقتی سراغ ادبیات و سینمای اروپا میروید، میبینید هنوز که هنوز است درباره جنگ جهانی رمان و فیلم تولید میکنند اما با چه نگاه و از چه زاویهای؟ مگر جنگ یک پدیده گذراست؟ جنگ یعنی نابودی و از بین رفتن زندگی و امیدهای بشری.
او افزود: این اتفاق فراتر از یک فاجعه است و مگر میتوان جنگ را فراموش کرد؟ مگر من میتوانم کشتههایی را که به چشم دیدهام، فراموش کنم؟ مگر میتوانم آوارگی خودم و خانوادهام را از یاد ببرم؟ من هنوز در اصفهان زندگی میکنم و به تعبیری هنوز آوارهام. تکهپاره شدن خانواده ما همه از جنگ است. کسانی که میخواهند درباره جنگ صحبت کنند، مدام بهدنبال شعار دادن هستند. ادبیات باید این بار را به دوش بکشد اما همه کارها شعاری و با هدف ارائه بیلان کاری است!
این نویسنده درباره ناآشنایی نویسندگان نسل جدید با مصائب واقعی جنگ هم گفت: «از کوزه همان برون ترآود که در اوست»! انعکاس و بازتاب فعالیتهای مدیران کارنابلد، چنین خروجیای میشود. برای برخی جوانان امروز، جنگ مانند هیجان گل زدن در فوتبال شده است! همینقدر ساده به ماجرا نگاه میکنند. این خیلی بد و دردناک است! هر دولتی که برسر کار آمد تنها شعار داد و در نهایت واقعیت این است که روز به روز به رغم این همه تلاش، نسل جدید هنوز با این مفاهیم بیگانه هستند و دلیلش هم سیاستهای غلط هم در حوزه ادبیات و هم در حوزه تصویرسازی است. جنگ طرفهای مختلفی دارد. همین جنگ اوکراین را تماشا کنید، ابعاد آن گاهی من را یاد خاطرات خودم و همشهریانم میاندازد.
آریانفر ادامه داد: من تمام خاطرات خودم از سقوط خرمشهر را کتاب کردم و چاپ هم شد، اما در انبار ماند و پوسید! هیچ انگیزهای برای توزیع درست این کتاب وجود نداشت. من ستایشگر جنگ نیستم اما مردم خودم را نمیتوانم فراموش کنم. من برای همین مردم مینویسم. به دولت و حکومت هم کاری ندارم. من برای مردم مینویسم و نمیتوانم دردهای آنها را نادیده بگیرم. من بچه خرمشهر هستم و خیلی چیزها را به چشم خود دیدهام. با خیلی چیزها در خرمشهر اخت گرفتهام و اینها تمام ملکههای ذهن من هستند. ای کاش کتابهای ما در خرمشهر رونمایی شود.
انتهای پیام