به گزارش خبرنگار فرهنگیخبرگزاری پیام امروز، ساخت آثار اجتماعی در سینمای ایران طی یک دهه اخیر، روندی پرشتاب به خود گرفته است. این روند، عمدتاً با ساخت فیلمهایی همراه شده است که تصاویری اغراقآمیز و یأسآلود از جامعه ایران به نمایش گذاشتهاند، فیلمهایی که بسیاری از آنها با سودای حضور در جشنوارههای خارجی ساخته و پرداخته شدهاند و سازندگانشان در این مسیر، ابایی از قلب واقعیت یا بزرگنمایی آن نداشتهاند. نکته دیگر، به شخصیتهای حاضر در این فیلمها بازمیگردد که عمدتاً منفعل، تسلیم، فاقد اراده و عاجز از تغییر شرایطی هستند که در آن گرفتار شدهاند.
فیلم سینمایی «کتچرمی»، نخستین اثر بلند سینمایی حسین میرزامحمدی در جایگاه کارگردان است، اثری اجتماعی که تلاش میکند رویکرد متفاوتی را نسبت به اسلاف خود به نمایش بگذارد. «کتچرمی» با حضور بازیگرانی چون جواد عزتی، رؤیا تیموریان، صابر ابر، گلاره عباسی، پانتهآ پناهیها، ستاره پسیانی، عباس جمشیدیفر و سارا حاتمی، این روزها روی پرده سینماهای سراسر کشور درحال اکران است، فیلمی که بهنظر میرسد بهواسطه جهتگیری متفاوت فیلمنامه در پرداختن به موضوعی اجتماعی و نیز ترکیب متناسب بازیگرانش، توانسته است فروش خوبی را در گیشه رقم بزند.
بهبهانه اکران این فیلم، در مجال پیشِرو با حسین میرزامحمدی، کارگردان «کتچرمی» همکلام شدیم. مشروح بخشهای پیشین این گفتوگوی مفصل، پیش از این درخبرگزاری پیام امروزمنتشر شد.
ادبیات ما سرشار از ظرفیت و سوژه برای اقتباسهای سینمایی است اما متاسفانه ما در کشورمان چیزی به نام سینمای اقتباس نداریم و اگر هم داریم، بسیار اندک و حداقلی است. بسیاری از داستانهای بومی ما میتوانند مورد اقتباس قرار گیرند. قصههای بومی بسیار جذابی داریم که مملو از کشمکش و پیچیدگی هستند و میتوانند دستمایه ساخت فیلمها و سریالهای متعدد قرار گیرند.
آنچه در ادامه میآید، مشروح آخرین بخش از گفتوگوی تفصیلی پیام امروز با این کارگردان جوان سینما است:
پیام امروز: شما در زمره فیلمسازانی هستید که کار خود را با ساخت فیلم کوتاه آغاز کردید. چه شد که تصمیم گرفتید از سینمای کوتاه به سینمای بلند بیایید؟ اساسا از نگاه شما چه تفاوتهایی میان این دو عرصه وجود دارد؟
میرزامحمدی: اگر بخواهم پاسخ دقیقتری به پرسش شما بدهم، باید بگویم که من از تئاتر به سینما وارد شدم. سال ۱۳۸۲ و هنگامی که دانشآموز مقطع اول دبیرستان بودم، نخستین کسی که فکر حضور در سینما و تئاتر را در ذهن من انداخت، امیررضا مافی بود. من و امیر با یکدیگر همکلاس بودیم، او از همان زمان، نویسنده مستعدی بود و ما با هم تئاتر کار میکردیم. علاوه بر این، من به ادبیات هم علاقه بسیاری داشتم. پس از پایان دوران تحصیل در مدرسه، به دانشکده تئاتر وارد شدم و سپس سینما خواندم. اینکه چرا وارد سینمای بلند شدم، باید بگویم که بخشی از این تصمیم، ناشی از آن بود که من به قصهگویی علاقهمندم؛ چه از طریق فیلم کوتاه و چه از طریق فیلم بلند. مهم این است که بتوانم قصه بگویم. از نظر من، داستان باید به درستی تعریف شود. قصهگویی نیاز به پرداخت دارد، مستلزم پهن کردن یک سفره است. باید بتوانید شخصیتها را به خوبی بسط و گسترش دهید.
ادبیات بومی ما سرشار از سوژههایی برای اقتباس است
خارج از ایران کمپانیهایی دایر هستند که صرفاً در زمینه سینمای کوتاه فعالیت میکنند. این کمپانیها به صورت تخصصی در زمینه توزیع و پخش فیلمهای کوتاه در جشنوارههای مختلف، بازاریابی و فروش فیلمها به پلتفرمهای گوناگون و… فعالیت میکنند و بدین ترتیب، چرخه اقتصادی سینمای کوتاه را به گردش درمیآورند.
شما در سینمای کوتاه، باید یک موقعیت بحرانی را خلق کنید و سپس، حول آن موقعیت، فیلمتان را بسازید. گاهی درباره برخی فیلمها میگویند که این فیلم، فرم است و داستان ندارد. من متوجه این حرفها نمیشوم. زندهیاد کیارستمی در جایی گفت که سینما و ادبیات، دو چیز متفاوت هستند، در صورتی که به نظر من چنین نیست و این دو، مکمل مستحکم یکدیگر به شمار میآیند. اتفاقا ادبیات ما سرشار از ظرفیت و سوژه برای اقتباسهای سینمایی است اما متاسفانه ما در کشورمان چیزی به نام سینمای اقتباس نداریم و اگر هم داریم، بسیار اندک و حداقلی است. بسیاری از داستانهای بومی ما میتوانند مورد اقتباس قرار گیرند. قصههای بومی بسیار جذابی داریم که مملو از کشمکش و پیچیدگی هستند و میتوانند دستمایه ساخت فیلمها و سریالهای متعدد قرار گیرند.
ظرفیتهای سینمای کوتاه شکوفا نشده است
به اعتقاد من، سینمای کوتاه از چنان ظرفیتی برخوردار است که یک سینماگر میتواند از ابتدا تا انتهای دوران کاری حرفهای خود را در آن سپری کند. اما این ظرفیت در ایران شکوفا نشده است؛ زیرا علاوه بر کمبودهای فراوانی که در حوزه سینمای کوتاه وجود دارد، زیرساخت اقتصادی و بسترهای پخش لازم هم در آن شکل نگرفته است. سینمای کوتاه در کشور ما صرفا به پلهای برای ورود به سینمای بلند تبدیل شده است. سال ۱۴۰۰ که من در سی و هشتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران شرکت کردم، بالغ بر چهارهزار فیلم برای شرکت در جشنواره ارسال شده بود که در نهایت، چهل فیلم از سوی داوران انتخاب شد. من در آن مقطع با خودم فکر کردم که تکلیف این چند هزار نفری که در زمینه فیلم کوتاه مشغولاند و فیلمشان موفق به حضور در جشنواره فیلم کوتاه نشده است، چه میشود؟ شاید کار اصلی هشتاد درصد از این افراد، سینما نباشد اما در حداقلیترین حالت میتوان گفت که کار اصلی بیست درصد از اینها سینماست.
با این شرایط کسی در سینمای کوتاه سرمایهگذاری نمیکند
الان ساخت یک فیلم کوتاه، دستکم چهارصد میلیون تومان آب میخورد. تصور کنید جوانی که بخواهد به این عرصه وارد شود، برای تامین بودجه با چه دشواریهایی مواجه خواهد بود. آن هم در شرایطی که میداند سرمایهای که صرف ساخت فیلمش میکند، بازگشتی ندارد. در چنین شرایطی کدام سرمایهگذار حاضر است در سینمای کوتاه سرمایهگذاری کند؟ مگر انجمن سینمای جوان به چند نفر میتواند کمک کند؟ پیش از این، باکس اکران فیلم کوتاه در سینمای هنر و تجربه وجود داشت که آن هم تعطیل شد. افزون بر این موارد، کمیت جشنوارههای تخصصی ما در حوزه فیلم کوتاه هم به اندازهای نیست که بتواند پاسخگو باشد. به اعتقاد من اگر بستر و زیرساختهای اقتصادی، رسانهای و پخش، برای فیلمسازی در سینمای کوتاه فراهم شود، میتوان امیدوار بود که اتفاقات بهتری رقم بخورد.
باید چرخه اقتصادی سینمای کوتاه به گردش درآید
پیام امروز: با توجه به تجربه حضور شما در خارج از کشور، وضعیت سینمای کوتاه در کشورهای خارجی چگونه است؟ آیا آنها برای غلبه بر این چالشها راهکارهای متناسبی یافتهاند؟
میرزامحمدی: اولا که در آنجا چندین و چند پلتفرم تخصصی فیلم کوتاه وجود دارد. از سوی دیگر، کمپانیهایی دایر هستند که صرفاً در زمینه سینمای کوتاه فعالیت میکنند. این کمپانیها به صورت تخصصی در زمینه توزیع و پخش فیلمهای کوتاه در جشنوارههای مختلف، بازاریابی و فروش فیلمها به پلتفرمهای گوناگون و… فعالیت میکنند و بدین ترتیب، چرخه اقتصادی سینمای کوتاه را به گردش درمیآورند. مثلا یک پخشکننده ایتالیایی یکی از فیلمهای کوتاه مرا خرید و در ازای پرداخت هزار یورو، آن را به مدت دو هفته در پلتفرمی اکران کرد. به هرحال هزار یورو رقم بدی نیست. این یعنی نهتنها سرمایهای که صرف ساخت فیلم کوتاه شده است، بازمیگردد، بلکه سود هم به همراه دارد.
در سینمای مستند میتوان راحتتر حرف زد، چون مخاطبی ندارد!
بدون تعارف باید بگویم که حرفها و ژستهای افرادی که در آن سوی مرزها هستند و برای سینمای ایران نسخه میپیچند، ناشی از سود و منفعت است. من راحت میتوانم این حرفها را بزنم، چون قبل از اینکه به ایران بیایم، آن فضا را تجربه کردهام و به انتخاب خودم به اینجا آمدهام.
پیام امروز: در حوزه سینمای مستند، شرایط چگونه است؟ با توجه به اینکه در کارنامه شما تجربه ساخت مستند هم دیده میشود، شرایط حاکم بر این حوزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
به اعتقاد من، سینمای مستند هم حوزهای است که ما نتوانستهایم آنگونه که باید در آن فعالیت و ظرفیتهای موجود را شکوفا کنیم. به رغم آنکه حوزه بسیار جذابی است. باوجود این، به اعتقاد من فیلم بلند سینمایی نسبت به سایر حوزهها، اثرگذاری بیشتری دارد. یک بار از من پرسیدند که در فیلم بلند میتوانی بهتر حرف بزنی یا در مستند؟ پاسخ دادم در مستند. پرسیدند چرا؟ گفتم چون مخاطبی ندارد!
پیام امروز: فیلم شما این روزها در سینماهای سراسر کشور در حال اکران است. از شرایط اکران فیلم، راضی هستید؟
میرزامحمدی: با توجه به شرایطی که اکنون در اکران وجود دارد، باید بگویم که بله، راضی هستم. البته در این میان، بعضی از دوستان سینماگر و حتی مخاطبان را نمیفهمم که گویی دچار نوعی ازهمگسیختگی و پارادوکس شدهاند. از یکسو میگویند که ما به جشنواره فجر نمیآییم و در عینحال، با پلتفرمها کار میکنند! یعنی مردم از حضورتان در جشنواره ناراحت میشوند و از کار کردنتان با پلتفرمها خوشحال؟ وضعیت برخی مخاطبان هم اینچنین است. در طول شبانهروز، تمامی آثار پلتفرمها را تماشا میکنند و در عینحال، به عوامل فیلمهایی که در جشنواره شرکت میکنند، بد و بیراه میگویند! الان مشکل شما جشنواره است؟ مگر پلتفرمها متعلق به جای دیگری هستند؟ بسیاری از این افراد، بدون اینکه بدانند چرا، فقط میخواهند اِنقلت بیاورند و ابراز مخالفت کنند. نمیخواهم بگویم که مخاطب مقصر است، به نظر من، همه به نوعی در شکلگیری شرایط کنونی تقصیر داریم.
کسانی که در آن سوی آبها برای سینما نسخه میپیچند به دنبال منافع خودشان هستند
جشنواره فجر سال گذشته، دوره بسیار سختی بود. من تفکر و نگاه افرادی که در آن سوی مرزها هستند را به خوبی میشناسم، زیرا خود در آنجا زندگی کردهام. بدون تعارف باید بگویم که حرفها و ژستهای افرادی که در آن سوی مرزها هستند و برای سینمای ایران نسخه میپیچند، ناشی از سود و منفعت است. من راحت میتوانم این حرفها را بزنم، چون قبل از اینکه به ایران بیایم، آن فضا را تجربه کردهام و به انتخاب خودم به اینجا آمدهام. شاید بسیاری از دوستانی که در خارج از کشور دارم، اینک از من دل خوشی نداشته باشند. اما آدم نباید چشمانش را روی همه چیز ببندد. خوب است کمی هم فارغ از منافع شخصیمان و در راستای نفع عموم به مسائل و اتفاقات پیرامون نگاه کنیم. جوّی که اکنون در عرصه فرهنگ و هنر شاهد هستیم، جوّ مناسبی نیست. نه این جو که عدهای میگویند ما فیلم کار میکنیم اما در جشنواره شرکت نمیکنیم، جوّ مناسبی است و نه این فضا که به فیلمساز بگوییم باید در قرارداد بازیگرت فلان بند را قرار دهی. این فضا ناشی از لجبازی و دوقطبیسازی است و در نهایت، به نفع هیچکس نیست. بالاخره باید یکجا باب گفتوگو و تفاهم باز شود. باید تا حد امکان همه کمک کنیم که فضا از حالت دوقطبی خارج شود.
این بد است که سینمای ایران از حضور در بازارهای خارجی عقب بیفتد اما بدتر از آن، این است که فیلمهای غرضورزانهای ساخته شوند که ناگهان سر از جشنوارههای خارجی دربیاورند. تداوم این وضعیت، هیچ کمکی به ما نمیکند و حاصلی جز درگیری و به جان هم افتادن ندارد. کسی جز خودمان دلش به حال سینما، فرهنگ و هنر ایران نمیسوزد، خودمان باید به فکر باشیم و بتوانیم در صلح و آرامش با یکدیگر کار کنیم.
پیام امروز: در پایان، نکتهای دارید که بخواهید با مسئولین و سیاستگذاران حوزه فرهنگ و هنر در میان بگذارید؟
نکتهای که میخواهم بار دیگر روی آن تاکید کنم، این است که مسئولین کمک کنند تا باب گفتوگو باز شود؛ گفتوگویی رو به جلو که هر دو طرف برای شکلگیری و تداوم آن انعطاف نشان دهند. اینگونه نباشد که فقط یک نفر حرف بزند و طرف دیگر گوش کند.
از سوی دیگر، لازم است که مسئولین به فیلمسازان اعتماد کنند. من فیلمسازی هستم که میخواهم اینجا و برای ایران فیلم بسازم؛ برای مخاطب ایرانی، برای فرهنگ و سینمای ایران. من میخواهم به نفع فرهنگ، جامعه و مردم کشورم کار کنم. بنابراین باید بستری فراهم شود که بتوان در آن به گفتوگو پرداخت، فیلم ساخت و موضوعات مختلف را مطرح کرد.
قصههای جذابی در ژانر دفاع مقدس وجود دارد که به شخصه دوست دارم سراغشان بروم و آنها را روایت کنم. از نظر من، ژانر جنگ، ژانر جذابی است و اتفاقات بسیار گیرایی در آن وجود دارد. یک پروژه جذاب هم در این زمینه به من پیشنهاد شد که متاسفانه تاکنون به دلیل شرایط بودجهای امکان تولید آن فراهم نشده است و امیدوارم در آینده اتفاق بیفتد. به اعتقاد من نهادها میتوانند با مشارکت در فرهنگ و هنر به رشد این عرصه کمک کنند. برای مثال، اینکه چندی پیش، سازمان اوج از اجرای نمایش «هفتخان اسفندیار» حمایت کرد، اتفاق بسیار جذابی بود. این قسم حمایتها اگر بیشتر شود، اتفاقات خیلی خوبی رخ خواهد داد. به شرط اینکه به هم اعتماد داشته باشیم و بستر لازم را برای فعالیت فراهم کنیم. ظرفیتهای بسیاری وجود دارد که میتواند شکوفا شود و کمک کند تا اقتصاد سینما صرفا به ژانر کمدی وابسته نباشد.
به آدمهای جدیدی که وارد سینما میشوند، هرچند اگر تعدادشان کم باشد، کمک کنیم، به آنها میدان دهیم تا خون تازهای در رگهای سینما جریان یابد. من دستکم چندین نفر از این آدمها را میشناسم و میدانم که نگاه خوبی به سینما دارند. اگر به آنها میدان داده شود، بدون شک شاهد اتفاقات خوبی در سینمای ایران خواهیم بود.
انتهای پیام/