در دبی بود که خبر حمله تکفیریها به سوریه و قتل و غارت وحشیانه آنها را شنید. از همانجا در اولین فرصت خود را به اعزام رساند و جزو مدافعان حرم پا به سوریه گذاشت. کربلا حدود یک سال در سوریه در مقابل تکفیریها ایستاد.
به گزارش ایسنا، کتاب «زنده باد کربلا» زندگینامه داستانی رزمند لشکر زینبیون، شهید ثاقبحیدر (کربلا) است. او با نام جهادی «کربلا»، در روستای بورکی منطقه پاراچنار پاکستان به دنیا آمد. محیط مذهبی پاراچنار و فرهنگ شیعی مردم منطقه بهویژه خانواده ثاقب، از همان کودکی در جان و روح او رسوخ کرد و با تمام شور و شیطنتهای بیپایانی که داشت، پابهپای پدرش در هیئتها و فعالیتهای دینی و مذهبی شرکت میکرد.
با آغاز جنگهای داخلی پاکستان و حمله وهابیت به منطقه شیعهنشین پاراچنار، ثاقبِ ۱۳ ساله اسلحه به دست گرفت و برای دفاع از مردم بیپناه و مظلوم بهپا خاست. با فروکش کردن جنگهای داخلی و رفع خطر وهابیت، پدر و عموها، ثاقب را به دبی نزد عموی دیگرش فرستادند تا از جنگ و خطر دور شود. زندگی مرفه و درآمد بالای ثاقب، هیچگاه او را از فکر دشمن و حفظ اسلام ناب دور نکرد.
در دبی بود که خبر حمله تکفیریها به سوریه و قتل و غارت وحشیانه آنها را شنید. از همانجا در اولین فرصت خود را به اعزام رساند و جزو مدافعان حرم پا به سوریه گذاشت. کربلا حدود یک سال در سوریه در مقابل تکفیریها ایستاد و با شهامت جنگید و سرانجام زمانی که منتظر تولد اولین فرزندش بود، هنگامی که همراه شهید محمد جنتی، فرمانده لشکر زینبیون برای شناسایی یکی از مناطق مهم عملیاتی رفته بود، به کمین تکفیریها برخورد کردند و پس از نبردی نابرابر، غریبانه به شهادت رسیدند.
در بخشی از کتاب «زنده باد کربلا» میخوانیم:«بهزحمت از جا بلند شد. درد و سوزش از همهجای بدنش فریاد میکشید. کشانکشان خود را به مطهر رساند. مطهر و سرتاج روی زمین افتاده بودند. تمام چهره و پیکرشان خونین بود. فریاد زد… فریاد زد…؛ اما پاسخی نشنید. دیگر هیچ دردی حس نمیکرد. انگار تهی شده بود.
کربلا کنار مطهر شکست. سرش را در آغوش گرفت. نمیدانست هوا را خاک و غبار گرفته یا چشمانش تار میبیند! شاید هم پرده اشک نمیگذاشت ببیند. امروز چندم بود؟ هشتم! روز جوان ارباب… شب تاسوعا… تاسوعا…! روزِ «إنکسرَ ظَهری»! کربلا شکست کنار پیکر مطهر… علمدار زینبیون بر خاک افتاده بود و او صدای «اللهاکبر» لشکر شام را میشنید. «الشام… الشام… الشام…»»
کتاب «زنده باد کربلا» به قلم طاهره آقازاده در ۲۹۶ صفحه از سوی انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است.