ابوالفضل خدائی: ارزیابیهای سیاسی و نظامی نشان میدهد که تلآویو از جنگ غزه ناکام و شکست خورده بیرون آمده است. ابهام در استراتژی اسرائیل در شرایطی دنبال میشود که حتی اهداف اعلامی جنگ کنونی نیز در سطح نظامی دچار تناقض است و در حالی که برخی مقامات سیاسی از طرح اسرائیل برای پایان دادن به حاکمیت حماس در غزه سخن میگویند، برخی دیگر ریشه کن کردن کامل حماس را به عنوان هدف اصلی جنگ بیان میکنند. آن چیزی که تاکنون مورد توافق تمامی ارزیابیهای امنیتی و نظامی قرار دارد، این است که رژیم صهیونیستی در مرحله اول عملیات زمینی خود در شمال غزه نتوانسته تاکنون به اهداف مورد نظر خود برسد و باید به این عملیات در بخشهای جنوبی نیز ادامه دهد که این مرحله بسیار خطرناکتر است. قدرت گروه حماس برای جنگ طولانی مدت نیز از جمله عوامل مهمی است که طرح های صهیونیست ها را با مشکل مواجه خواهد کرد. چنین وضعیتی سبب شده تا تل آویو به آتش بس تن دهد اما با این حال پرسش اصلی اینجاست که جنگ تا کجا ادامه دارد و چه عواملی تعیین کننده سرنوشت نبرد خواهد بود. عباس خامهیار، رایزن پیشین فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان و معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه ادیان و مذاهب در کافه خبر به بررسی تحولات منطقه در پی عملیات طوفان الاقصی پرداخت که در ادامه مشروح آن را می خوانید:
با توجه به عملیات طوفان الاقصی، حمله رژیم صهیونیستی به غزه و برقراری آتش بس، سیاست گروههای مقاومت را چگونه ارزیابی می کنید؟
حزبالله و کل جبههی مقاومت، محوری که مرزهای آن را میشود از صنعا تا بیروت و از بیروت تا بغداد و دمشق و تهران تعریف کرد؛ امروز هوشمندتر از هر دورهی دیگری است. محور مقاومت هم بخاطر تجربهای که در این سالیان کسب کرده و هم بخاطر وحدتی که تحت عنوان وحدت میدانها به دست آورده است؛ از هوشمندی بیشتر و یک راهبرد برخوردار است. این راهبرد صرفا یک راهبرد نظامی نیست بلکه هم راهبردی سیاسی، امنیتی و در عین حال پیشدستانه است که در هفت اکتبر در غزه این پیشدستی اتفاق افتاد. اکنون محور مقاومت در جنگ است. این یک جنگ اعلام نشده است و تعدادی از نیروهای حزبالله به شهادت رسیدند. یک کوچ ملایمی هم از مناطق مرزی و روستاهای هم مرز با سرزمینهای اشغالی به سمت بیروت و مناطق مختلف لبنان صورت گرفته است. در مقابل این اتفاق با ابعاد وسیعتری دارد رقم میخورد. شهرکها کاملا تخلیه شدند. تقریبا درصد بالایی از تجهیزات ماهوارهای و راداری و تجسسی رژیم صهیونیستی کاملا از بین رفتند و هم تلفات نیروی انسان و هم امکانات و ابزارات و تجهیزات از بین رفته و مهمتر از آن ۳۵ درصد نیروی نظامی ارتش رژیم صهیونیستی زمینگیر شده است و این بسیار برای کرانهی باختری مهم است از طرفی این مساله از شدت برخورد رژیم با فلسطینیها میکاهد. عملا به طور اعلام نشده حزبالله در جنگ است. این جنگ با همین شیب ملایمی که عرض کردم ادامه داشته است. دو طرف هم سعی کردند این خویشتنداری اعلام نشده را ادامه بدهند. من فکر میکنم تا الان تا این لحظه یک نوع خویشتن داری با توجه به برقراری آتش بس، بین نیروهای مقاومت با همهی ابعاد و خود آمریکاییها و رژیم اشغالگر وجود دارد که دامنهی جنگ توسعه پیدا نکند و بعد جهانی به خود نگیرد و هر کدام از زاویهی خودشان این مسائل مورد توجه هست که به نظر من هوشمندانه است.
فهرست مقاله
بیشتر بخوانید:
خودکشی اسرائیل با بمباران مجدد غزه/ صهیونیستها دست به قمار میزنند؟
صحنه فلسطین جای برخورد احساسی و شعارزدگی نیست
نوبری: اسرائیل تنها راه نجات خود را در جنگ ایران و آمریکا میبیند/ بقای تلآویو دیگر مانند سابق برای واشنگتن ارزشمند نیست
در فضای داخلی از سوی برخی گروههای صحبتهای احساسی مطرح میشود که چرا ایران با توجه به توان نظامی که دارد وارد جنگ نمیشود؟ به نظر شما آیا ایران وارد این جنگ میشود و آیا اصلا وارد شدن ایران را استراتژی درستی میدانید؟
من اطلاعات نظامی ندارم. آیا این موشکهایی که الان دارد پرتاب میشود آیا همهیشان محلی و ساخت غزه هستند؟ آیا این موشکها بدون پشتوانه و بدون حمایت دارند پرتاب میشوند؟ موشکهایی که از مناطق مختلف با احتیاط و در عین حال با یک هوشمندی و یک هوشیاری و برنامهریزی با یک راهبرد شلیک میشوند جدا از آن موشکهایی هستند که از یمن شلیک میشوند؟ من نمیدانم اما چنین چیزی پنهان نیست. مسوولین ما بارها در بالاترین سطوح اعلام کردند که ما به حور مقاومت کمک مالی و نظامی میکنیم. حالا اینکه چطور و چگونه و تا چه اندازه این کمک انجام میشود بحث دیگری است. به هر حال این حمایتها وجود دارد.من فکر میکنم که اینقدر هوشمندی و دقت در محور مقاومت وجود دارد که در لا به لای پیچیدگیهای فضای بینالمللی رعایت میکنیم و اهداف استراتژیک ما کاملا مشخص است. یک نکتهی بسیار مهم وجود دارد. ما نباید در تور صهیونیستها بیفتیم. آنها به شدت دنبال این هستند که با تهران درگیر شوند. نه اینکه ابایی از درگیر شدن با رژیم صهیونیستی وجود داشته باشد اما اینکه اسرائیلیها در سایهی امن قرار بگیرند و خودشان کنار بکشند و تماشاچی باشند برای ما دردآور خواهند بود. نباید این فرصت را به رژیم صهیونیستی داد که در سایهی امن بنشیند. به سخنرانی نتانیاهو دقت کنید. او گفت که ایران محور شر است، ایران عامل اساسی است. او ادامه داد که اگر ما شکست بخوریم برای همیشه هم اسرائیل و هم بسیاری از کشورهای منطقه شکست خورده اند.
ببینید جنگ، جنگ وجودی است. اینکه اسرائیلیها رو به اضمحلال و رو به فروپاشی هستند یک واقعیت روشن است. این یک صحبت آرمانی نیست. عدد و رقم و میدان و حجم این عملیات این را میگوید. حرف خود صهیونیست هاست. آنها قبل از هفت اکتبر بارها گفتند که ما به سن هشتاد سالگی نمیرسیم. یعنی این خطر، خطر فروپاشی جدی است. به همین خاطر هم آنها دنبال آدرس غلط دادن هستند. همان اتفاقی که در سال ۱۹۹۰ در آغاز جنگ دوم خلیج فارس اتفاق افتاد. آقای بوش که دنبال ساقط کردن بغداد بود و دنبال جنگ دوم خلیج فارس بود؛ اسرائیلیها خیلی تلاش کردند که جنگ را به سمت تهران بکشانند. بنابراین علیرغم ر این برخوردهای احساسی با هر انگیزهای که هستند، من عقلانیت را در سیستم میبینم و هر تصمیمی گرفته بشود یک تصمیم کلان و یک تصمیم عاقلانه و هوشیارانه و هوشمندانه خواهد بود. نباید به نظر من تحت تاثیر این موارد قرار گرفت و نا حساب شده درگیر شد و در این درگیری هدف سران رژیم رو به اضمحلال را تحقق بخشید و این فرصت را به اسرائیلیها داد که بنشینند در سایهی امن و تماشاگر اتفاقات ناحساب شده باشند.
شما در صحبتهایتان گفتید که این جنگ برای اسرائیل حکم مرگ و زندگی را دارد. به نظر شما جنگ باید تا کجا ادامه پیدا کند که عطش صهیونیستها فروکش کند. آیا سناریویی متصور است که در آن صهیونیستها بتوانند روایت غالب خود را به کرسی بنشانند و این روایت را به رسانهها بفروشند؟
عطش اسرائیلیها سیرابی ناپذیر است. واقعیتهای میدان در طی هفتاد و پنج سال گذشته این مساله را نشان میدهد. ما از کشتار کفر قاسم از کشتار دیر یاسین ذهنیتی داریم. این کشتارها و نسلکشیها در مناطقی اتفاق افتاده است که آنجا رسانه حضور داشته یا دوربینی وجود داشته است یا اینکه افرادی بودند که توانستند این تصویرسازی را برای نسلهای بعد ادامه دهند. باید یادمان باشد که این کشتارهای جمعی همیشه از ابتدای ۱۹۱۷، ۱۹۴۸،۱۹۶۸،۱۹۷۳ و … وجود داشته است. به نحوی در آنجا دوربین وجود نداشت و کشتارهای وسیع به دست اسرائیلیها منعکس نشد. آقای ایلان پاپه، مورخ اسرائیلی،کشتار قومی فلسطینیان را نوشته است و استاد تاریخ دانشگاه تل آویو است که در حال حاضر از او سلب تابعیت کردند و اکنون در لندن به سر میبرد؛ خودش کاملا به این مساله به صورت مستند پرداخته است. این کشتار طبیعت این رژیم است. این بر اساس آموزههای تلمود است. شما به حرفهای خامخامهای یهودی نگاه کنید. آنها میگویند فلسطینیها حشرات موذی هستند و در آینده تبدیل به بمبهای ساعتی میشوند. خوی صهیونیستی یهود را “شعب الله المختار ” یعنی قوم برگزیده می داند و دیگران را مردمانی که خداوند برای خدمت به یهود خلق کرده است. توسعهی صهیونیستی از نیل تا فرات بر همین اساس است که نماد این آموزه در پرچمشان به شکل دو خط آبیرنگ وجود دارد. این عطش کشتار به این شکل که شاهدش هستیم به هیچ وجه آنها را سیراب نمیکند. این کشتار و این نسلکشی جنایتکارانهای که داریم میبینیم، نشان دهندهی شکست اسرائیل است. این کشتار پوششی برای آن اقدام بزرگ و بیسابقه و برای آن زلزلهای که اساسا این کیان را لرزاند است. هیچ دستاوردی هم جز رسوایی و برانگیختن میلیونها و ملتها در سطح جهان ندارد. این نشان دهندهی یک نوع بیمایگی است. هیچ گونه دستاوردی برای صهیونیستها نداشته است. این پوششی برای شکست و ارضای افکار عمومی درون اسرائیل و یک نوع مسابقهی قهرمان سازی و قهرمان پنداری بین نظامیان و سیاسیون و دستگاههای امنیتی درون رژیم است.
به نظر شما چه سرنوشتی در انتظار پیمان ابراهیم است؟ اگر این جنگ به پایان برسد توافق ابراهیم از سر گرفته میشود یا پروندهی پیمان ابراهیم مختومه شده است؟
این پیمانها بر اساس مرعوبیتی که ایجاد شد؛ رژیمهای عربی به آن تن دادند. عادیسازی روابط اولین بار با این امید که ملتها وضعیت اقتصادی بهتری داشته باشند بعد از کمپ دیوید و سفر سادات به بیتالمقدس اتفاق افتاد. اردن و مصر اولین کشورهایی بودند که عادیسازی با اسرائیل در آنها رسمیت یافت. بدترین وضعیت اقتصادی را بعد از گذشت نیم قرن همین دو کشور دارند. این هیمنهی قدرتی که اسرائیلیها ایجاد کرده بودند که میگفتند ارتش اسرائیل ارتش شکستناپذیر است؛ برای پیدایش امنیتشان تاثیر گذار بود. این اتفاقات، همپیمانیها و مانورهای مشترکی که برگزار میکردند بخاطر فضا و هیمنهای بود که به عنوان ارتش شکست ناپذیر و به عنوان حامی و همپیمانی که میتواند از منافع رژیمهای عربی حمایت کند؛ بود. از طرفی هم شاید آن درهای بهشتی که برای این کشورها باز میشد یا ارائه میشد یا به نحوی جلوه داده میشد این پیمانها را رقم میزد. از کریدورهایی صحبت میکردند که با یک نقشهی جدید خاورمیانهای و تغییر نقشهی فعلی و جایگزینی کانال سوئز و تنگهی هرمز با آن تصویری که ساخته بودند این پیمانها و همپیمانیها را شکل دادند. خیلیها معتقدند بودند که اینها ببرهای کاغذی هستند و این پروژهها فرو میپاشند. در این عملیات اخیر این فروپاشیدگی کاملا عیان شد. رژیمی که با آن تجهیزات و امکانات وسیع، با آن دیوار بتنی یک میلیارد دلاری و با آن عمق سی متری زیرزمینی و آن گنبد آهنین نتوانست در برابر گروه اندکی مقاومت کند؛ آیا میتواند حامی رژیمهای عربی در سطح کلان با مساحت هزاران کیلومتر باشد؟ رژیمی که با همین تلنگر اقتصادش در همهی ابعاد فروپاشید و پانصد هزار آواره در درون رژیم به وجود آمد؛ میتواند از کشورهای عربی حمایت کند؟ با این محاسبات اولیه قطعا پیمانهایی از این دست فروپاشیده است و شرایط به طور جدی دگرگون خواهد شد. شرایط بعد از هفت اکتبر با شریط قبل هفت اکتبر متفاوت خواهد بود.
ارزیابی شما از اظهارات بیسابقهی آقای اردوغان چیست؟ با توجه به خصوصیاتی که از ترکیه سراغ داریم میتوانیم پیشبینی کنیم که اردوغان بیشتر هوای فلسطینی را داشته باشد؟ حتی اگر حمایت از فلسطین به قیمت تیرگی روابط با اسرائیل باشد؟
یک حرکت زیزاگی در سیاستهای آقای اردوغان در دهههای گذشته دیدهایم. یعنی از کشتی مرمر که رفت به سمت کمکرسانی به مردم غزه تا به امروز آن حرکت برای ملتها و کشورهای مختلف یک حرکت نمادین و قابل تقدیر بود. اما آن سیاست به سمت دیگری رنگ باخت و روابط دیپلماتیک با اسرائیل ایجاد شد و حتی مانورهای مشترک انجام شد. در ابتدای همین بحران ادبیات آقای اردوغان مقداری متفاوت بود و نقدهای خیلی آرامی داشت. اخیرا هم مساله با آن کشتارها و با این وضعیتی که ایجاد شده بود متفاوت شد و ادبیات دیگری مطرح شد. من فکر میکنم که بالاخره آن جریان فکری و دینی-سیاسی که آقای اردوغان رهبری آن را داشته و دارد که متاثر از جنبش اخوان المسلمین هست؛ طبیعتا ادعای رهبریت جهان اسلام را و جنبشهای اسلامگرا را دارد بسیار مهم است. ادامهی روند گذشته توسط آقای اردوغان نه به نفع آن بافت فکری که به آن وابسته است نه به نفع شخص او است. با ابعاد این کشتار و نسلکشی که بیش از هجده هزار تن بمب بر سر مردم بی گناه فلسطین ریخته شده است؛ افکار عمومی جهان اسلام را و افکار عمومی انسانها و بشریت را برانگیخته است. آیا یک نظامی که ادعای پایبندی به مسائل اسلامی را دارد میتواند غیر از این موضع بگیرد و روند گذشتهی خود را ادامه بدهد؟ اگر این تغییر مواضع را نمیداد یک نوع خودکشی سیاسی انجام میداد. ترکیه به عنوان یک کشور قدرتمند اسلامی و یک حکومت مورد انتظار ملتهای مسلمان یک اقدام عملیتر و پر رنگ تر و مقاوم تر باید در پیش بگیرد.
۳۱۱۳۱۳