“عصر دلانگیز یکی از واپسین روزهای اسفندماه، پارک لاله در تهران، مشغول تماشای شور زندگی و استنشاق هوای مطبوع عصرگاهان پایتخت صدای شکننده و بریدهی کودکی رشتهی افکارم را به خود گره زد. آقا! فال میخرید؟ حافظش خوبه به خدا… عین حقیقت میگه.. همین را گفت و فقط نگاه کردم.”
به گزارش ایسنا، سعید ابواسحقی، نویسنده و روزنامه نگار، در یادداشتی با این مقدمه ادامه میدهد: به سختی هفت بهار را پشت سر گذاشته بود و معصومیت و زیبایی بکر و کوهستانی در سیمایش حضوری پررنگ داشت. پرسیدم، بچه کجایی؟ مردانه پاسخ داد پروان، اوغانستان. کنجکاو شدم تا کشفش کنم که این معصوم در این میدان مردانهی کسب معاش چه میکند؟ گفتم ایران را دوستتر میداری یا افغانستان؟ پاسخ داد هر دو.. اوغانستان وطن ماست، ایران ماوا.. و گفت: از جور جنگ و گرسنگی به پناه آمده است. فال را به چند برابر خریدم که استغنا و همت کودک بیش از اینها قدر داشت و در این فکر که چه کسی باید تاوان کودکیهای از دست رفته، شکمهای گرسنه و بیجاشدگی را بدهد؟
مردم رنج کشیدهی افغانستان سالهاست که به دلیل دخالت، اشغال و جنگهای داخلی درگیر بی جاشدگی و مهاجرت هستند. جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشور همسایه و برادر بیش از چهاردهه است که نقش پذیرنده و مامن را برای مهاجران افغانستانی برعهده داشته است. از سال های جهاد تا اشغال توسط ایالات متحده و اینک در روزگار بیمسئولیتی و گریز واشنگتن از افغانستان، باز جمهوری اسلامی ایران در کنار مردم افغانستان ایستاده است. دغدغهی مردم ایران در سطوح مختلف نمایاندن و کاستن از رنج مهاجرت و پناهجویی مردم افغانستان بوده است. در عرصه سینما، تولیدات با محور مصائب کشور همسایه همواره بر پردهی نقرهای نما و نمود داشته است. فیلمهای باران ساختهی مجید مجیدی، رفتن، چند متر مکعب عشق از برادران محمودی، مردن در آب مطهر و عروس افغان ساخته ابوالقاسم طالبی نمونههایی از دغدغهمندی اهالی هنر برای رنج مردم افغانستان هستند.
حال سوال این است که مسئول این مصائب برای خرد و کلان ملت افغان کیست و میزان مسئولیتپذیری عاملان چگونه است؟
ایالات متحدهی آمریکا با مطرح نمودن تلافی حملات یازدهم سپتامبر (که هیچ گاه یک تحقیق مستقل و بیابهام ابعاد و وجوه آن را برای تاریخ تشریح نکرد) اقدام به حملهی نظامی و اشغال خاک افغانستان نمود. اشغال و جنایات پرشمار در حق جامعهی مسلمان افغانستان در کنار بر سرکار آوردن دولتهای ناکارآمد و بیگانه با ساختار بومی-تاریخی مردم افغانستان اسباب بحران های عظیم و تداوم درگیریها و نزاعهای درازمدت را فرآهم آورد.
جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده مدعی هزینهکردن میلیاردها دلار در نزدیک به بیست سال اشغال افغانستان است. فرض را اگر بر صحت این ادعا بگذاریم، سوال این است که این پولها چگونه هزینه شده است که در میل و اقدام به مهاجرت مردم افغانستان تاثیری نداشته است؟ پول ایالات متحده یا در پروژههای پیمانکاری در اختیار شرکت های امنیتی، و سلاحسازی خودشان قرار گرفته و یا در حساب گماشتگان و جنگسالاران رفته و به تفرقه و نزاع دامن زده است. کدام صنعت یا کشاورزی و امنیت پایدار با پولهای ادعایی واشنگتن در افغانستان برقرار شده است تا رنج به جاده زدن و خطر کردن مردم این کشور کاسته شود؟
آمریکا و شرکای اروپاییاش بیدعوت افغانستان را اشغال نمود و با بیمسئولیتی از این کشور گریختند و بحرانهای مختلفی را برای مردم این سرزمین در پس پای خود جا نهادند و موج مهاجرت و بیپناهی را تشدید کردند. اقدام راهزنانه اخیر آمریکاییها در مسدود و تصاحب کردن داراییهای مردم افغانستان در واشنگتن نمود دیگری از سنگینتر کردن بار معیشت مردم زخم خوردهی این سرزمین از سوی واشنگتن است. نکته این که عاملین اصلی این شرایط چقدر حاضر به مسئولیتپذیری و ایستادن در کنار مردم افغانستان است؟ پاسخ کودکیهای هدر شده و جانباختگان دریاها را چه کسی پرداخت خواهد کرد؟ به نظر میرسد زمان آن رسیده است تا نهادهای بین المللی و افکار عمومی به مطالبهگری در این حوزه بپردازند و از ایالات متحده و کشورهای اروپایی بخواهند تا متناسب با عاملیت ویرانگر خود در این قصهی پرآب چشم؛ قبول مسئولیت کنند.
جمهوری اسلامی ایران در تمام این سالها به رغم جنگ تحمیلی، تحریمهای ظالمانه و گاه قدرناشناسیهای جمعی محدود و معدود در کنار مردم افغانستان ایستاده است و با همدلی برادرانه و فراتر از امکانات خویش پذیرا و ملجای مردم مهاجر افغانستانی گردیده است. این عزم مشخص و اسلامی-انسانی تهران اما رافع مسئولیت و نیز بیعملی عاملان وضع موجود و نیز نهادهای بین المللی نیست. زمان آن فرارسیده است تا مسئولیت پذیری به دایرهی واژگان ایالات متحده، کشورهای اروپایی و نیز نهادهای بین المللی بازگردد.
اروپاییها که در جنگ و ویرانی افغانستان دوشادوش واشنگتن ایستاده اند و مقصد نهایی مهاجرین افغانستانی محسوب می شوند چرا اکنون به وظیفه انسانی و اخلاقی خود عمل نمی کنند و مهاجرانی که سقف خانه و آرزوهایشان را روی سرشان آوار نمودند به حال خود رها کردند. جمهوری اسلامی ایران در این میانه، مثل تمامی چهل سال قبل، تنها در هفت ماه گذشته پذیرایی بیش از یک و نیم میلیون مهاجر جدید افغانستانی بوده و بار سنگینی از این جهت بر اقتصاد کشور وارد شده است. چرا اروپاییها به وظیفه خود در قبال مهاجران عمل نکرده و جمهوری اسلامی ایران باید به تنهایی این بار را بر شانه های خود حمل نماید؟
شعری که از مالک، پسرک افغانستانی خریدم در خود مصرعی داشت بدین مضمون “ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن/ وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور” تاکنون کمتر از معاملهای چنین راضی بوده ام. روزگاری سیاحی آلمانی گفته بود: فارسی زبانان در خیابانهایشان شعر می فروشند.
انتهای پیام