با گسترش اطلاعات به شکلهای مختلف در سطح جهان، با انسانهایی نابغه آشنا شدهایم که به دلیل نبوغ خاصی که در یک یا چند زمینه دارند انسانهای فوق العادهای از نظر همه به شمار میروند. آنها در نقاط و مناطق گوناگون زندگی میکنند و مستندها، فیلمها و آثار مکتوبی در خصوص آنها تولید شده است. به چند نمونۀ مرتبط با بحث پیش رو توجه نمایید!
Derek Paravicini
او از جمله نوابغ استثنایی و فوق العاده و پیانیستِ اهل «انگلستان» و نابینا است. او را «نابغۀ موسیقی» میدانند. در ۹ سالگی اولین کنسرت عمومی خود را برگزار کرد. او میتواند هر قطعۀ موسیقی را پس از یک بار شنیدن اجرا کند.
Stephen Wiltshire
نابغۀ استثنایی دیگری در دنیا میباشد که متولد شهر «لندن» است و در روزگار ما شخصیتی معروف در جهان میباشد که با یک بار دیدن منظره ای، آن را به خوبی نقاشی مینماید.
Daniel Kish
او اهل «آمریکا» است و قبل از ۱۳ ماهگی، چشمهایش به دلیل بیماری «سرطان چشم» تخلیه شد. او قادر است از طریق پژواکِ صدای خود به شکلی وجود و حضور اشیاء را ببیند و درک کند. باید گفت که او در واقع با گوشهایش میبیند. او حتی در اقدامی خارق العاده بدون چشم دوچرخه سواری میکند یا به کوه نوردی مشغول میشود.
Kim Peek
او نابغهای شگفتانگیز اهل آمریکا بود که حافظهای استثنایی داشت. کتابها را با یک بار خواندن حفظ میشد. میتوان گفت که دائرة المعارف زنده در زمان حیاتش بود. محتوای هزاران کتاب را از برداشت و اگر کسی تاریخ تولدش را میگفت؛ روز آن در هفته را به سرعت به او یادآور میشد و حتی اخبار مهم روزنامههای آن روز را نیز برای او بیان میکرد.
نمونۀ تاریخی نابغهای در جهان اسلام در هزار سال پیش
همانند انسانهای اعجوبۀ معاصر ما که در زمینههایی گوناگون نبوغ و استعداد خارق العادهای دارند و شخصیت و رفتار آنها رسانهای شده است و به برخی از آنان اشاره نمودیم؛ با مطالعۀ تاریخ و آثار کهن جهان اسلام نیز در مییابیم که افرادی در گذشتههای دور در میان اهل اسلام میزیستهاند که از سطح نبوغِ شگفتانگیز و فراتر از مردمان عادی و معمولی برخوردار بودهاند که همین امر، اسباب تحیر و اعجاب هر کس را فراهم میساخت که با آنها مواجه میشد.
از جملۀ این نمونههای استثنایی و شگفت آور، «اَبوالعَلاء مَعَرّی» (م. ۴۴۹ق.) از شاعران عربِ قرن پنجم هجری از شهر «مَعَرَّه» در سوریۀ کنونی-استان اِدْلِب فعلی- بوده است که در خانواده و تباری فرهیخته، دیده به جهان گشود ولی در اتفاقی ناگوار در کودکی و حدوداً در سن چهار سالگی و در اثر بیماری «آبله» از ناحیۀ هر دو چشم نابینا شد. او از ۱۱ سالگی شعر میسرود. در خصوص شخصیت وی، بعضی او را عارف و عابد و به طور کل انسانی خداجو و معتقد و برخی دیگر او را انسانی کاملاً بیدین و بیاعتقاد به خداوند معرفی مینمایند. گذشته از این رویکردهای ضد و نقیض، دو نکته از او در این فرصت بیان میشود که میتواند برگرفته از نبوغ خارق العاده و استعداد شگفتانگیز او باشد به ویژه مورد دوم که در ادامه از نظر خواهد گذشت.
۱-ابوالعَلاء مَعَرَّی با توجه به این که از هر دو چشم نابینا و دچار این محرومیت بوده است با تلاشی که انجام داده بود در برخی علوم مثل «ادبیات عرب» سرآمد بقیۀ مردمان هم عصر و به زعم برخی، شخصیت ممتاز ادبیِ حتی قبل و بعد خویش بوده است. با این بیان، در میان فهرست آثار و نوشتههای او، اثری منحصر به فرد نسبت به دیگر آثار او در موضوع و فَرنام با عنوان «بَعض فضائل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام)» به چشم میخورد [۱]که چنان که از نام آن مشخص است برخی از فضیلتها و برتریهای امیر مؤمنان حضرت علی (علیه السلام) را در آن مکتوب ثبت کرده است و حتی آن بزرگوار را با لقب «امیر المؤمنین» در عنوان کتاب خویش خوانده است. معلوم نیست این کتاب از خلال قرون و اعصار مختلف و گزندهای ایام در امان مانده است یا خیر شاید اکنون در کتابخانهای شخصی یا عمومی موجود میباشد ولی چه این کتاب موجود باشد و چه نباشد نشانگر ارادت و تمایل این شخص به ساحت مقدس امیر مؤمنان حضرت علی (علیه السلام) در آن روزگاران پُر التهاب بوده است آن هم از ناحیۀ شخصی که از پیروان مکتب اهل سنت و خلافت بوده است و این میتواند مسألۀ حائز اهمیتی در شناخت برخی زوایای شخصیتی او باشد زیرا در فهرست آثار او هیچ کتابی در بیان فضائل اهل اسلام و بزرگان آن جز این نمونه نمیبینیم. البته با عنایت به بحث اصلی در نوشتار حاضر، تألیف کتاب در فضائل اهل بیت رسول (علیهم السلام) و شخصیت سترگی چون حضرت علی (علیه السلام)، الزاماً نبوغ نیست ولی بیرابطه هم نخواهد بود اما به جهت این که این رفتار نوشتاری و این اثر ابوالعَلاء مَعَرّی، متفاوت با دیگر آثار وی در موضوع و فرنام بوده است در این فرصت بدان اشارۀ مجزا کردیم. به خصوص رویکرد یک نابغه همچون او در شناخت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و تألیف کتابی مستقل در این راستا با همۀ هَجمههایی که در مذهب یا محل زندگی او یعنی منطقۀ «شام» از قدیم الایام تا اکنون علیه امیر مؤمنان (علیه السلام) وجود داشته و دارد میتواند بسیار جالب توجه و حتی الهام بخش برای خیلی از مردم باشد.
۲-آنچه بیشتر مد نظر ما از حیث رویکرد در این مقال است و بیانگر و نشانگر نبوغ و استعداد شگفتانگیز ابوالعَلاء مَعَرّی و تمایز وی با سایرین از مردم عام و خاص میباشد برخی گزارشها از نبوغ و ذهن شگفتانگیز و کارکرد عجیب مغز او به خصوص در حوزۀ حفظ و یادآوری و قدرت مغزی و ذهنی است که در قسمت «ج» به نیکی این مسأله تبیین و روشن میشود.
الف)شطرنج و نرد بازی کردن
«ابو منصور ثَعالِبی» در کتاب «یَتیمَة الدَّهر» گوید که «ابو الحسن دُلَفی مَصیصیِ شاعر» گفت: در شهر «مَعَرَّه» چیزی بسیار شگفتانگیز دیدم. آنجا شاعری نابینا و با ظرافت دیدم (یعنی همان ابوالعَلاء مَعَرّی) که «شطرنج» و «نَرد» بازی میکرد! [۲]
ب) آشنایی با آناتومی بدن و تشبیه لوبیا
«سَلفی» از طریق اسنادی که داشته، نقل کرده است که یک مُشت «لوبیا» (کفّ من اللوبیاء) به ابو العَلاء دادند؛ او یکی از آنها را گرفت و با دستش لمس کرد و گفت:
ما أدری ما هی، إلا أنی أشبهه بالکلیة
نمیدانم که این چیست اما چقدر شبیه به «کُلیه» است!
همه از تیزبینی او شگفت زده شدند! [۳]
ج) حفظ سخنهای نامفهوم و آثار مکتوب
گزارشهایی که بیش از نمونههای پیشین نمودار نبوغ سرشار و استعداد خارق العادۀ ابوالعَلاء مَعَرّی است این دو خبری است که در ادامه ذکر میشود؛
گزارش نخست: «ابو سَعد سَمْعانی» در کتاب «نَسَب» خود از ابوالعَلاء مَعَرّی یاد نموده و در آن جا آورده است که یکی از شاگردان ابوالعلاء به نام «ابو زَکریّا تبریزی» در یکی از مساجد شهر «مَعَرَّه» نزد ابوالعلاء درس میخواند که بعد از دو سال به طور اتفاقی، یکی از هم ولایتیهای خود را ملاقات میکند. بعد ابوالعلاء به او اجازه میدهد از محل درس خارج شود تا با آن شخص گفت و گو کند. او نیز مدتی با «زبان آذری» با آن شخص صحبت میکند. بعد به نزد استاد خود، ابوالعلاء حاضر میشود.
ابوالعلاء از او میپرسد که این چه زبانی بود که شما دو نفر با هم صحبت کردید؟
ابو زکریا تبریزی در پاسخ میگوید:
«هذا لسان أهل أذربیجان»
این زبان مردم «آذربایجان» است!
سپس ابوالعلاء میگوید: من این زبان را نمیشناسم و معانی آن را نیز متوجه نمیشوم. در آن وقت، اما به شکل اعجاب آوری، ابوالعلاء تمام گفت و گوی بین آن دو را عیناً و بدون کم و کاست برای شاگرد تبریزی خود بیان میکند.
ابو زکریا تبریزی در این رابطه گوید:
«فتعجبت غایة التعجّب کیف حفظ ما لم یفهمه»
آنگاه من بسیار شگفت زده شدم که او چگونه این [مکالمات آذربایجانیِ] بین ما را حفظ کرده بود بدون آن که معنی آن را بداند؟! [۴]
گزارش دوم: «هِبَةُ الله بن موسی» گوید که به اتفاق برادرم به نزد ابوالعَلاء مَعَرّی رفتیم. کاری پیش آمد و با برادرم با زبان فارسی صحبت کردیم. پس از آن، سخن از «سرعتِ حفظ کردنِ» ابوالعَلاء مَعَرّی پیش آمد. او در این زمینه گفت هر کتاب از این گنجینه (کتابخانه) بردار، اولِ آن را یاد کن، سپس من تا آخر آن را برای تو از حفظ میگویم!
هبة الله گوید: گفتم که کتابهای کتابخانۀ خودت چیز عجیبی نیست که قبلاً آنها را حفظ کرده باشی! ابوالعلاء گفت: [پس با این حساب] میان تو و برادرت سخنانی به زبان «فارسی» رد و بدل شد. آیا میخواهی آنها را برای تو بازگو نمایم؟
سپس او همۀ آن مکالمات را بازگفت در حالی که اصلاً زبان فارسی بلد نبود! [۵]
بحث
بیشتر افرادی که در آغاز این مقال از آنها به عنوان «نابغه» یاد کردیم؛ دچار «عارضۀ مغزی» یا «اوتیسم» بودند. به هر روی همۀ آنها در دستۀ نوابغ طبقهبندی میشوند. البته استعدادهای خارق العاده و سرشار از نبوغ فراوان یا شبیه به آنان در زمان ما جسته و گریخته و در مناطق مختلف یافت میشود ولی ما تنها نمونههایی را در این مقال ذکر کردیم که تا حدودی شبیه به شخصیت «ابوالعَلاء مَعَرّی» در قرن پنجم هجری و به عبارتی در هزار سال پیش بوده است به خصوص «Kim Peek» آمریکایی که با خواندن به یک بارۀ هر کتاب، آن را حفظ میکرد اما با این حال او آن چنان نیز شبیه ابوالعلاء نبوده است زیرا او دارای چشم بود ولی ابوالعلاء چشم نداشت و از این نعمت محروم بود. غیر از قابلیت حفظکنندگی و سرعت در حفظ برای ابوالعلاء، قابلیت بسیار استثنایی دیگری نیز برای او وجود داشته که احتمالاً کیم پیک و برخی افراد شبیه به او در دنیا همانند ابوالعلاء به این قابلیت متمایز و شناخته شده نبودهاند و آن ضبط الفاظ نامفهوم برای ابوالعلاء برگرفته از سخنان دیگران بوده است. آیا در میان این چند میلیارد انسان، در زمان ما، کسی هست که مانند ابوالعلاء مَعَرّی باشد و سخنان نامفهوم از زبانی غیر از زبانی که خودش بلد است و به آن مسلط میباشد مثل دستگاههای مختلف «ضبط صدا» در فن آوریهای امروزی، در ذهن خود ضبط و مجدد بدون کم و کاست برای دیگران بیان و اسباب تعجب مردمان را فراهم سازد؟ یک نکتۀ دیگر که ذکر آن ضروری است لکن بیشتر جنبۀ معنوی دارد این است که الزاماً نبوغ دلیل بر «رستگاری» و «خردمندی» نوع انسان نیست. اگر ثابت شود ابوالعلاء مَعَرّی انسانی ملحد و بیخدا بوده، میتواند یکی از شواهد همین مدعای ما باشد.
پی نوشت:
[۱]معجم الادباء، ج۱، ص ۳۳۳[۲]پیشین، ج۱، ص۳۰۷ [۳]همان، ج۱، ص۳۰۶[۴]همان، ج۱، ص۳۰۷ [۵]همان، ج۱، ص۳۰۶.
انتهای پیام/
Source link