با وجودی که او و سه برادرش به فرزندانِ ناخلف پدر لقب گرفتند و در پاریس به پدر آیتاللهاش به جسارت گفته بود: «باید سر همه آخوندها، حتی سر تو را برید»، در اواخر دهه ۱۳۵۰ به عالیترین مقامات اجرایی و نظامی کشور ارتقاء یافت اما افکار و رفتارهایش موجب دریافت کارت قرمز و اخراج از کادر طلایی نظام شد.
به گزارش ایسنا، امروز بیستم خرداد ماه، چهل و یکمین سالروز عزل سید ابوالحسن بنیصدر از فرماندهی کل قوا از سوی رهبر انقلاب اسلامی در ۱۳۶۰ است.
اصالت
میرزا سید صالح بنیصدر معروف به مجدالعلماء همدانی، پدر سید نصراللهِ و پدربزرگ سید ابوالحسن بنیصدر، مرد امین و درستکاری بود که پیشکارِ خانِ روستایِ قاضی قوشچی از توابع شهرستان بیجار در استان کردستان بود.
«خان» بر خلاف رویه خانهای روستاهای اطراف، به سید صالح پیشنهاد داد پسرش را برای درس خواندن به حوزه بفرستد و میرزا صالح هم پسر را راهی حوزه علمیه نجف کرد.
سید نصرالله پس از آموختن دروس مقدمات و خارج فقه در نجف، به خانه پدری برگشت و مدتی بعد خانِ روستا، دخترش را به عقد او درآورد و سید نصرالله، شد داماد خانِ ثروتمندِ روستا.
این طلبهِ تازه داماد، چند ماه بعد به همراه همسرش به شهر همدان مهاجرت کرد و در کنار درس و بحث، به خرید و فروش ملک پرداخت. خان، چند سال بعد فوت کرد و املاک تجاری و مسکونی بسیاری به همسرِ سید نصرالله ارث رسید و او در شمار سرمایهداران بزرگ شهر قرار گرفت.
سید نصراللهِ فقیه علاوه بر فاضل و با سواد بودن و تربیت طلاب علوم دینی، به طلبهای مبدل شد که دستگیر نیازمندان شهر بود. افزایش مراجعه مردم به میرزا، رفته رفته موجب تعطیلی کلاسهای درس و صرفِ وقتِ بیشتری برای رسیدگی به نیازها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی، شد.
اعتبار و نفوذ میرزا بین حاکمان و سیاستمداران عصر پهلوی به حدی زیاد شد که شکایتهای زیادی از مردم نزد او برده میشد و میرزا از طریق خدمه و پیشکارهایش به گرفتاریهای مردم رسیدگی میکرد.
جایگاه و موقعیت سیاسی و اجتماعی میرزا سید نصرالله در دربار پهلوی و نزد محمدرضا شاه به تدریج همطراز صاحبمنصبان و مأموران ارشد دولتی شد.
همشهری بودن و رابطه صمیمی سرلشکر فضلالله زاهدی و میرزا تاثیر بسزایی در تثبیت موقعیت ممتاز آیتالله سید نصرالله بنیصدر که به صدرالعلمای همدان شهره بود، داشت.
آیتالله علی عراقچی از بزرگان حوزه علمیه همدان و از همشهریان میرزا سید صالح و سید نصرالله بنیصدر در کتاب خاطراتش پرتو آفتاب، نوشت: «… حرف و توصیههایش – سید نصرالله بنیصدر – گرهگشا بود تا جایی که مسؤولان ادارات در همدان بدون اجازه وی کاری انجام نمیدادند. برای مثال اگر کسی را دستگیر میکردند و حتی به دادگستری هم تحویل میدادند، با یک تلفنِ آقای سید نصرالله، فوری آزاد میشد.
البته این ارتباط با دستگاه رژیم پهلوی هرگز به جایگاه معنوی و روحانی او صدمه و ضربه نمیزد چون در آن ایام ارتباط با رژیم شاه در اذهان مردم قبیح شمرده نمیشد.
او چون به شاه خوشبین بود، وقتی حضرت امام مبارزهاش را به سوی شخص شاه نشانه گرفت، عقب نشست و همراهی نکرد. »
فرزندِ سید نصرالله
سید ابوالحسن دوم فروردین ۱۳۱۲ در روستای باغچه از توابع شهرستان کبودرآهنگ استان همدان متولد شد. پدرش میرزا سید نصرالله معروف به صدرالعلمای همدان از روحانیون سرشناس استان همدان به جز او سه پسر دیگر هم داشت که نام سید فتحالله از دو برادر دیگرش بیشتر مطرح بود.
سید نصرالله او را به آموختن درس دین در مدارس علوم دینی تشویق کرد و در نوجوانی خواسته پدرش را اجابت کرد اما هر چه بزرگتر شد اختلافات فکریش با پدرش بیشتر و بیشتر شد.
سید ابوالحسن در جوانی به مدرسه شریعتیِ همدان رفت، دیپلم گرفت و در آزمون دانشگاه تهران شرکت کرد و با قبولی در رشته اقتصاد و حقوق اسلامی از این دانشگاه فارغالتحصیل شد.
آیتالله عراقچی در کتاب خاطراتش نوشت: «آیتالله سید نصرالله بنیصدر به واسطه ثروت پدر همسرش زندگی اشرافی داشت… . فرزندانش از نظر روحی و اخلاقی فاصله زیادی با ایشان داشتند و به طور کلی فرزندان ناخلفی بودند. از چهار پسری که ایشان داشت، تقریبا آدم درست و حسابیشان همین آقای ابوالحسن بنیصدر بود که بعدا رییس جمهور ایران شد و دیدید که چه بلایی به سر این کشور و انقلاب آورد.
او در میان برادرانش به عنوان فرزند خوب و درسخوان مطرح بود و مدتی هم در نوجوانی در مدرسه آخوند درس طلبگی خواند. مرحوم آقای شیخ رضا انصاری می گفت که «پدرش سید ابوالحسن بنیصدر را به من سپرد تا به او علوم حوزوی بیاموزم و او تا کتاب معالم پیش من درس خواند. سید نصرالله خیلی علاقه داشت ابوالحسن، جای او را بگیرد ولی بعدا در جریانات سیاسی با هم اختلاف پیدا کردند. در ماجرای نهضت ملی نفت در دوره دکتر مصدق، گویا سید ابوالحسن طرفدار مصدق بود ولی پدرش از شاه حمایت میکرد.
حجتالاسلام فتحعلی صاحبالزمانی، نماینده مردم اسدآباد در اولین دوره مجلس شورای اسلامی نقل کرد که آیتالله بنیصدر در اواخر عمر از پسرانش به خصوص از ابوالحسن ناامید و متنفر بود. او میگفت: «یک سال که آیتالله برای معالجه چشم به پاریس رفته بود، بعد از عمل جراحی عوض اینکه ابوالحسن به عیادتش برود، پدر به دیدن او رفته بود. در این دیدار، ابوالحسن به پدرش با جسارت تمام گفته بود: «همه آخوندها باید سرشان را برید، حتی سر تو را.»
با تاسیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۷، سید ابوالحسن بنیصدر چهار سال در این مؤسسه تحقیقاتی کار کرد.
او در هفتم شهریور ۱۳۴۰ در سن ۲۸ سالگی با عذرا حسینی دختر همسایه و همشهریش ازدواج کرد و صاحب دو دختر و یک پسر شد که در میان فرزندانش نام فیروزه به دلیل ازدواج در سن ۱۸ سالگی با مسعود رجوی، سرکرده گروهک تروریستی منافقین سر زبانها افتاد. هر چند که این ازدواج در پی شدت گرفتن اختلافات فکری و سیاسی پدر و دختر به دلیل شرکای جنسی متعدد مسعود رجوی به طلاق ختم شد.
عرصه سیاست
علاقه به منش فکری و سیاسی دکتر محمد مصدق موجب پیوستن سید ابوالحسنِ جوان به جبهه ملی و پیوستن او به شاخه دانشجویی این جبهه در دانشگاه تهران شد. بنیصدر در کنگره جبهه ملی ایران در سال ۱۳۴۱ به عنوان نماینده دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران انتخاب شد.
سید ابوالحسن نماینده جمعی از دانشجویان ضد رژیم پهلوی بود که به دلیل مواضع سیاسی ضد رژیم دو بار به زندان افتاد.
او در راهپیمایی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که با دخالت ماموران ساواک موجب به خاک و خون افتادن تعداد زیادی از طلاب حوزه علمیه قم و مردم عادی شد، مجروح شد.
بنیصدر چند ماه بعد در پاییز ۱۳۴۲، با حمایت و همراهی احسان نراقی از موسسان بنیاد فرهنگ ایران به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن پاریس رفت و به دو زبان عربی و فرانسوی مسلط شد و با مدرک دکترای اقتصاد و سرمایهگذاری از این دانشگاه فارغالتحصیل شد.
بری رابین در کتاب «تجربه آمریکایی و ایران» نوشت: «در پاریس او – سید ابوالحسن بنیصدر – به کتاب و مکتب «کوچک زیباست» علاقهمند شد. کتابی که از صنایع کوچک و دخالت مردمی در اقتصاد و حمایت از تولیدهای خرد دفاع میکرد. تاثیر از این مکتب در کتابهای اقتصادی او مشهود است.»
در آغوش انقلاب
سید ابوالحسن ۳۸ ساله و اقوامش برای تشییع جنازه و تدفین، پدرش آیتالله سید نصرالله بنیصدر را در سال ۱۳۵۰ از پاریس به نجف اشرف منتقل کردند و در صحن ایوان طلای حرم امام علی (ع) دفن کردند. بنیصدرِ پسر در جریان مراسم بزرگداشت پدرش در نجف، با آیتالله سید روحالله موسوی خمینی که دورادور با پدرش سلام و علیک داشت، آشنا شد.
مایکل اکسورثی در کتاب «ایران انقلابی» نوشت: «رابطه بنیصدر با آیتالله خمینی در آن سالها مانند رابطه پدر و پسر بود. عقاید اقتصادی و سیاسی بنیصدر اما بیش از آن که به آیتالله خمینی نزدیک باشد به نظریات سید محمدباقر صدر در کتاب اقتصادنا، شباهت داشت.»
بنیصدر در دهه ۱۳۵۰ تحت تاثیر مکاتب فکری – سیاسی مختلفی از جمله ناسیونالیسم نهضت آزادی، اسلامگرایی و اقتصاد اسلامی از نوع تفکرات شهید صدر، پروتستانتیسم اسلامی دکتر شریعتی، کتاب «کوچک زیباست» شوماخر و سوسیالیستهای تخیلی دهههای ۱۹۷۰ اروپا قرار گرفت و البته تاثیر دکتر علی شریعتی در اندیشه و دیدگاههای اقتصادی او بیش از سایرین بود.
برگشت به وطن
بنیصدر به همراه سایر همراهان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به ایران برگشت. او در روزها و ماههای ابتدایی پیروزی انقلاب جلسات سخنرانی متعددی در دانشگاه صنعتی شریف و سایر دانشگاههای کشور برپا کرد.
سید ابوالحسن بنیصدر جزو افرادی بود که با حکم امام خمینی به عضویت شورای انقلاب درآمد. با پایان تاسیس دستگاهها و نهادهای کشور، شورای انقلاب در تاریخ ۲۶ تیر ۱۳۵۹ به فعالیتش پایان داد.
او مدتی بعد به عنوان معاون وزیر اقتصاد و دارایی به عضویت کابینه دولت موقت درآمد اما با استعفای کابینه دکتر مهدی بازرگان که در اعتراض به اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام در آبان ۱۳۵۸ انجام شد، به عنوان وزیر امور اقتصادی و دارایی منصوب شد.
رییسجمهور
با قبول استعفای دولت موقت از سوی امام خمینی، شورای انقلاب مسؤول برگزاری اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری کشور شد. سید ابوالحسن بنیصدر به همراه ۹۵ نامزد دیگر در این انتخابات شرکت کرد. اصلیترین رقیب او کاندیدای حزب جمهوری اسلامی بود که به علت تاکید رهبر فقید انقلاب اسلامی به دوری روحانیون از دخالت در امور اجرایی از یک سو و حمایت جامعه روحانیت مبارز از نامزدی او، پس از دیدار با امام امت به صورت رسمی نامزدی خود برای شرکت در نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری کشورمان که در تاریخ پنجم بهمن ۱۳۵۸ برگزار شد را اعلام کرد.
در رقابت با سایر رقبا، موفق به اخذ حدود ۱۱ میلیون رای و کسب ۷۶ درصد آراء شرکتکنندگان در انتخابات شد و به عنوان اولین رییسجمهور ایران از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حکم گفت.
مایکل اکسورثی، نویسنده انگلیس علت پیروزی بنیصدر در نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران را «روحانی بودن پدر و جد بنیصدر، حمایت رهبر فقید انقلاب اسلامی، تاکید امام خمینی مبنی بر دوری روحانیون از مناصب اجرایی در ماههای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی و تحصیلات عالیه اقتصادی بنیصدر» دانست.
فرماندهی کل قوا
رهبر وقت انقلاب اسلامی، سه هفته بعد از ریاست جمهوری سید ابوالحسن بنیصدر، مسؤولیت فرماندهی کل قوا را نیز به او تفویض کرد.
حکم بنیانگذار جمهوری اسلامی که در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۵۸ صادر شد به این شرح بود:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم، جناب آقای بنیصدر، رییس جمهور ایران
در این مرحلۀ حساس که احتیاج به تمرکز قوا بیشتر از هر مرحله است جنابعالی به نمایندگی اینجانب به سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح به ترتیبی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تعیین کرده است منصوب میشوید. امید است با شایستگی که جنابعالی دارید امور کشوری و لشکری و قوای مسلح به نحو شایسته و با موازین اسلامی جریان پیدا کند. از خداوند تعالی توفیق همگان را در خدمت به ملت اسلامی خواستارم.»
با برگزاری انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی در اسفند ۱۳۵۸ حزب جمهوری اسلامی اکثریت مجلس را در دست گرفت.
کنت کاتزمن، کارشناس امور خاورمیانه دلیل مخالفت حزب جمهوری اسلامی با کاندیداتوری بنیصدر را دو عاملِ «مخالفت بنیصدر با حضور روحانیون در امور اجرایی کشور» و حمایت او از «سازمان مجاهدین خلق» عنوان کرد.
آغاز تنش
تنش جدی بین رییسجمهور و حزب جمهوری اسلامی با معرفی نخستوزیر به مجلس شورای اسلامی بالا گرفت. اکثریت نخستین دوره مجلس شورای اسلامی در اختیار حزب جمهوری اسلامی بود. این حزب به دلیل برخی اختلافات فکری با سید ابوالحسن بنیصدر همه کاندیداهای پست نخستوزیری او را رد کردند. این مسئله موجب تشکیل کمیته مشترک مجلس و دولت شد. پیشنهاد نهایی این کمیته «محمدعلی رجایی» بود با مخالفت بنیصدر روبرو شد اما مجلس به گزینه کمیته مشترک دولت و مجلس رای داد.
عزل از فرماندهی کل قوا
با تنش بین بنیصدر و رقبای سیاسیش در انتخاب ترکیب کابینه دولت، عمیقتر شد. این روند با آغاز جنگ تحمیلی علیه کشورمان تشدید شد. مخالفت بنیصدر با فرماندهان سپاه پاسداران و نیروهای حامی این نهاد انقلابی به خصوص بیتوجهی او به تامین جنگافزارها و سلاحهای مورد نیاز رزمندگان در جبهههای جنگ به تدریج موجب کاهش محبوبیت او و عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و توقیف روزنامه انقلاب اسلامی، ارگان او منجر شد.
آتش اختلافات بین سید ابوالحسن بنیصدر و نیروهای انقلاب با سخنرانی او در سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق در دانشگاه تهران و طرح ابهاماتِ بدون سند درباره شکنجه زندانیان در زندانهای کشور در سال ۱۳۶۷ شدت گرفت. این سخنرانی موجب برپایی تظاهرات حامیان و مخالفان بنیصدر در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۵۸ شد. در این راهپیمایی حامیان بنیصدر تصاویری از دکتر محمد مصدق، آیتالله محمود طالقانی و آیتالله سیدکاظم شریعتمداری در دست داشتند و مخالفان او تصاویر بزرگی از امام خمینی، رهبر فقید انقلاب اسلامی در دست داشتند.
امام خمینی ۱۶ ماه بعد از انتصاب بنیصدر به عنوان فرمانده کل قوا، در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ طی حکمی به ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران او را از این سمت عزل کرد.
متن حکم امام خمینی به این شرح بود: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم. ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران. آقای ابوالحسن بنیصدر از فرماندهی نیروهای مسلح برکنار شده اند. روح اللَّه الموسوی الخمینی»
طرح عدم کفایت سیاسی
پنج روز پس از عزل سید ابوالحسن بنیصدر از فرماندهی کل قوا، مخالفان سیاسی او در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۵۸ تظاهرات اعتراضی گستردهای در تهران و برخی شهرهای کشور برگزار کردند و خواستار محاکمه و اعدام او شدند.
فردای این تجمع سراسری طرح دو فوریتی برخی نمایندگان مجلس برای سلب کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس اول به جریان افتاد و با تصویب کلیات طرح، شور دوم در صحن علنی مجلس به جریان افتاد و پنج روز بعد از بحثهای سیاسی داغ در مجلس در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۵۸ مجلس با رای قاطع به عدم کفایت سیاسی رییسجمهور، رای داد.
با رسیدن خبر مصوبه قانونی مجلس به امام راحل ایشان نیز طی حکمی رای به عزل بنیصدر از ریاست جمهوری داد.
پس از عزل او از ریاست جمهوری شورای سه نفره ریاست جمهوری متشکل از آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، آیتالله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و محمدعلی رجایی برای اداره کشور تشکیل شد و حجتالاسلام محمدرضا مهدویکنی، وزیر وقت کشور را با حفظ سمت به عنوان نخستوزیر موقت انتخاب کرد تا او کشور را برای برگزاری انتخابات فوقالعاده ریاست جمهوری آماده کند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی، رییس وقت مجلس شورای اسلامی در نامهای که در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۱ به رهبر فقید انقلاب اسلامی نوشت، نتایج رایگیری مجلس شورای اسلامی در خصوص کفایت سیاسی بنیصدر را به اطلاع ایشان رساند.
ایشان در این نامه نوشت: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر شریف حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- ادام اللَّه ظله. محترماً به عرض می رساند، رأی مجلس شورای اسلامی در جلسه مورخ ۳۱/ ۳/ ۱۳۶۰ پس از بحث و بررسی با حضور ۱۹۰ نفر به شرح زیر:
آرای موافق ۱۷۷ رای، آرای مخالف یک رای و آرای ممتنع ۱۲ رای است.
در مورد آقای سیدابوالحسن بنیصدر بر این قرار گرفت که «آقای ابوالحسن بنیصدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران، کفایت سیاسی ندارد» به موجب اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مراتب برای اتخاذ تصمیم به خدمت امام عظیم الشأن گزارش میشود. رییس مجلس شورای اسلامی»
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران هم در پاسخ به این نامه نوشتند: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم. پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه آقای ابو الحسن بنیصدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم. اول تیر ماه ۱۳۶۰»
امام خمینی همان روز در سخنانی خطاب به بنیصدر گفتند: «من بسیار متأسفم از اینکه کوشش کردم که در این دوره اول جمهوری اسلامی این طور مسائل پیش نیاید و این طور عزل و نصبها نشود لکن با کمال کوششی که کردم اینها نتوانستند بفهمند. من با زبانهای مختلف آنها را دعوت کردم به اینکه رها کنند این راهی را که در پیش دارند و با ملت ایران این طور نکنند.
من الآن هم نصیحت می کنم آقای بنیصدر را به اینکه مبادا در دام این گرگ هایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید، و این آبرویی که از دست دادید بدتر بشود.»
منابع:
صحیفه امام جلد ۱۲ ص ۱۵۷
ایران و رهبرانش، کنت کاتزمن
صحیفه امام، ج۱۴، صص ۴۲۰ و ۴۸۰ و ۴۸۶ و ۴۹۲
ایران انقلابی، نوشته مایکل اکسورثی/ انتشارات پنگوئن
کنگره جبهه ملی ایران – به کوشش امیر طیرانی — نشر گام نو –۱۳۸۸
شکست شاهانه؛ نویسنده ماروین زونیس ترجمه عباس مخبر/ انتشارات طرح نو
رویدادها و داوریها – خاطرات مسعود حجازی -۲ جلد – انتشارات صمدیه و نیلوفر
انتهای پیام