به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری پیام امروز، موضوع بازگشت احتمالی آقایان رضا رشیدپور و محمدرضا گلزار به قاب تلویزیون و مشخصاً شبکه ۳ سیما، چند روزی است محل بحث و گفتگو و البته بعضاً جدل شده است. اوّلین واکنشها به داخل خود صداوسیما برمیگشت، یک مجری صداوسیما که با مدیران دورۀ فعلی رابطه نزدیکتری دارد علیه این مسئله توئیت زد و البته یکی از مدیران شبکه ۳ هم به او پاسخ درشتی داد!
پس از آن هم این مباحثات و مجادلات ادامه یافته است و احتمالاً شبکه ۳ تصور نمیکرد که صرف قصد و اقدامات اولیه برای این مسئله تا این حد از کشمکشها و منازعات را درپی داشته باشد؛ البته آنچنان که در ادامه هم خواهد آمد، شاید یک بخش عمده از مشکل را هم خود شبکه ۳ برای خود ساخته است.
دراینباره ۲ نکتۀ عمده وجود دارد:
نخست؛ مشکل فعلی کشور و از جمله صداوسیما با مسئله سلبریتیها بیش از آنکه به هنر یا بیهنری سیاستگذاری برگردد، به عدم شناحت این پدیده مربوط است. ظاهراً از سوی برخی ـ که البته مقصودمان ضرورتاً مدیران صداوسیما نیستند ـ تصور میشود لفظ و هویت «سلبریتی» یا همان «چهره»، یک پروژه فینفسه بهطور کامل خطرناک و اسم رمزی است که باید با اساس و ذات آن مقابله شود. صورت عریانتر این تحلیل آن است که یک عدهای که اسم خودشان را سلبریتی میگذارند، ماهیت عجیب و غریبی دارند و مدام در حال توطئهاند. در چنین نگاهی، سلبریتی، ذاتاً «بد» و «قبیح» مقولهبندی میشود و خب، بهصورت طبیعی باید با اساس آن مقابله شود، بر همین اساس است که برخی رسانهها و بعضی برنامههای موردی در صداوسیما و حتی همین شبکه ۳، نحوهای از صورتبندی را درباره سلبریتیها ارائه میکرد که حداقل به بخش مهمی از مخاطب این تصور القا میشد که باید با کلّیت سلبریتیها مرزبندی و حتی مبارزه کرد!
امّا مسئله این است که «سلبریتی» چه بخواهیم و چه نخواهیم بخشی از «واقعیت ساختاری» دنیای امروز است؛ دنیای امروز که اگر بخواهیم آن را توصیف کنیم، اسم بامسمّاتری از اینکه بگوییم ما در یک عصر کاملاً رسانهای بهسر میبریم نمیتوان بر آن نهاد. آنگاه که دنیا رسانهای شد، بهصورت طبیعی «سلبریتی» و «چهره» هم ساخته میشود. سلبریتی اسم کوچک مثلاً فلان بازیگر یا خواننده نیست؛ سلبریتی فردی است که در عالم رسانهای، نسبت با بسیاری دیگر، بیشتر دیده میشود و حرفش برای مخاطب بیشتری در معرض شنیدن قرار میگیرد.
سلبریتی با تأکید بر واقعیت ساختاری امروز فینفسه نه بد است و نه خوب؛ بهصورت طبیعی هم چهرۀ خوب میتوان بین آنها یافت و هم چهرۀ بد؛ لذا اگر کسی بهویژه در صداوسیما بخواهد به ایدۀ ناپختۀ سلبریتیستیزی پناه ببرد، آنگاه اساساً با خودش به تناقض میخورد! مهمتر اینکه باید با سلبریتی در حد همان چهرهبودنش مواجه شد؛ نه دیگران باید سلبریتی را یک تحلیلگر و تئوریسین سیاسی و اجتماعی بدانند و نه خود آن چهره باید چنین جامه گشادی به تنش بپوشد.
دوم؛ همچنان که در مقدمه نیز به آن اشارۀ اندکی شد، یک بخش از مشکلی که امروز صداوسیما در دعوت از برخی چهرهها به آن برخورد کرده است، محصول بعضی اشتباهات خودش هم میتواند باشد. اگرچه برخی چهرهها و سلبریتیها در فتنه ۱۴۰۱ عمیقاً اشتباه کردند و آب به آسیاب جریان ضدایران ریختند، امّا اینکه بعضی برنامهها و میهمانها چنان بگویند و بتازند که گویی همۀ چهرهها را باید به یک چوب زد، حالا مخاطبی را پدید میآورند که در این گرم و سرد کردنها ممکن است احساسشان ترک بردارد.
جمعبندی اینکه حتماً دعوت از چهرههایی که بخشی از پروژۀ ضدایران نبودند به تلویزیون کاری نسنجیده نیست؛ این مسئله نه آنچنان است که بخواهیم برای آن جشن و سرور برپا کنیم و نه چنان قبیح است که برای آن مرثیهسرایی کنیم. اگر عرصه را درست بشناسیم، این موضوع یک اتفاق ساده است که باید با آن ساده و منطقی برخورد کرد و از مدیریت و تعامل با آنها ـ با حفظ اصول اساسی ـ استقبال کرد.
اتفاقاً مناسب است که صداوسیما رویکرد تعاملی خوبی با چهرهها در پیش بگیرد؛ چهرههایی که البته ممکن است اشتباهاتی هم از آنان سر بزند، اشتباهشان را باید تذکر داد و محاسن و مزیتشان را هم باید تحویل گرفت، و البته که اشتباه با خیانت به وطن فرق میکند.
انتهای پیام/+