یک شب مراسم سرگیری قرآنکریم و احیای شب قدر در آسایشگاه برگزار شد و در این مراسم روضهخوانی برپا شد. برای اینکه عراقیها از برگزاری مراسم مطلع نشوند، یکی از اسرا در درب آسایشگاه نگهبانی میداد ولی این نگهبان با شنیدن روضه حالش منقلب شده، به شدت گریه میکند و وظیفهاش را از یاد میبرد.
به گزارش ایسنا، فرجالله فصیحیرامندی از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که نخستین بار بهار سال ۱۳۵۹ با عنوان رزمنده به جبههها اعزام میشود، در عملیاتهای مختلفی از جمله آزادسازی میمک، فتحالمبین، محرم، والفجر مقدماتی، والفجر ۳ و ۴ و خیبر حضور پیدا کرد. وی در عملیات خیبر با عنوان فرمانده گردان محمد رسولالله (ص) که در آن برهه از جنگ اهمیت به سزایی داشت، دچار مجروحیت نسبتا شدیدی میشود و در جزیره مجنون جنوبی به اسارت دشمن در میآید.
فصیحیرامندی جانباز ۵۵ درصد که ۸۷ ماه و ۶ روز اسارت در اردوگاههای مختلف دشمن را گذرانده است، درباره ماه رمضان روایت میکند: عراقیها با برگزاری هرگونه مراسم مذهبی از جمله اقامه نماز به صورت جماعت، دعا خواندن با صدای بلند، احیا گرفتن شبهای قدر و سینهزنی دسته جمعی مخالف بودند ولی اسرا با بهرهگیری از راهکارهای مختلف این مراسمها را برگزار میکردند.
به عنوان مثال اسرا از خودشان با یک شگردی بر درب آسایشگاه نگهبان میگذاشتند، از آنجایی که عراقیها در محوطه آسایشگاه نیروی گشت میگذاشتند و ثابت جلوی درب آسایشگاه نمیایستادند و در محوطه اردوگاه از این سمت به آن سمت گشت میزدند، لذا اسرا در درب آسایشگاه از خودشان یک نگهبان میگذاشتند و دیگر آزادگان به صورت دسته جمعی مشغول تلاوت قرآنکریم، دعا خواندن و دیگر برنامههای مذهبی میشدند.
یک شب مراسم سرگیری قرآنکریم و احیای شب قدر در آسایشگاه برگزار شد و در این مراسم روضهخوانی برپا شد. برای اینکه عراقیها از برگزاری مراسم مطلع نشوند، یکی از اسرا در درب آسایشگاه نگهبانی میداد ولی این نگهبان با شنیدن روضه حالش منقلب شده، به شدت گریه میکند و وظیفهاش را از یاد میبرد. لذا به یکباره دیدیم که افسر عراقی جلوی درب آسایشگاه است، داخل آمد و گفت:«بَه بَه دعا میخوانید و گریه میکنید الان پدرتان را در میآورم»، او رفت و با تعدادی از نیروهای عراقی برگشت.
عراقیها درب آسایشگاه را باز کرده و هر اسیری که چشماش اشکآلود بود، بیرون بردند.از یکصد اسیری که در آسایشگاه بود تقریبا ۵۰ نفر چشمهایشان از اشک قرمز شده بود و به دلیل دعا خواندن و قرآن سرگیری در شب احیا ۲۰ تا ۳۰ ضربه شلاق و کتک زدند و مدام میگفتند که چرا شما در شب بیست و یکم ماه رمضان مراسم عزاداری برگزار کرده، دعا خواندید و گریه کردید. من هم جزو این بچهها بودم و از کتکهای عراقیها بینصیب نبودم.
انتهای پیام